کلمه جو
صفحه اصلی

دستگردان

فرهنگ فارسی

عمل دست بدست کردن ودست بدست گرداندن، پول یاچیزی
۱ - عمل دست به دست گرداندن . ۲ - ( اسم ) چیزی که بعاریت گیرند .
دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس .

فرهنگ معین

(دَ. گَ ) (اِ. ) چیزی که به عاریت گیرند.

لغت نامه دهخدا

دستگردان. [ دَ گ َ ] ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و حدود آن بشرح زیر است : از خاور به دهستان اصفهک ، از باختر به کویر لوت ، شمال به دهستان کریت و یخاب و از جنوب به دهستان ده محمد. آب آن از قنوات تأمین می شود. این دهستان از 25 آبادی تشکیل شده و در حدود 4382 تن جمعیت دارد. بزرگترین ده آن میان آباد است با 239 تن سکنه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

دستگردان. [ دَ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس. واقع در 120هزارگزی شمال طبس ، با 282 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).، دست گردان. [ دَ گ َ ] ( نف مرکب ) گرداننده و به دور درآورنده با دست. چرخاننده به دست. || ( ن مف مرکب ) با دست به دور وچرخش درآمده. گردانیده شده از دستی به دستی. || دستگردو. وام کردن. ( تداول گناباد خراسان ). || ( اِ مرکب ) وام. قرض. چیزی که به عاریت گیرند. ( آنندراج ) :
گرفتم از کف ساقی پیاله زرین
چو مفلسی که بگیرد به دست گردان زر.
اشرف.
|| وجه نقدی که به یک دست کسی دهند و از دست دیگر وی باز ستانند و این عمل را چندین بار تکرار کنند. ( ناظم الاطباء ).
- کالای دست گردان ؛ جنسی و متاعی که در معرض دست گردانی و دست گردان کردن واقع شود :
حریف معنی گل را به جان خرد هرچند
که سهل قیمت کالای دست گردان است.
امیرخسرو.
و رجوع به دست گردان کردن شود.

دستگردان . [ دَ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس . واقع در 120هزارگزی شمال طبس ، با 282 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


دستگردان . [ دَ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش طبس شهرستان فردوس است که در شمال طبس واقع و حدود آن بشرح زیر است : از خاور به دهستان اصفهک ، از باختر به کویر لوت ، شمال به دهستان کریت و یخاب و از جنوب به دهستان ده محمد. آب آن از قنوات تأمین می شود. این دهستان از 25 آبادی تشکیل شده و در حدود 4382 تن جمعیت دارد. بزرگترین ده آن میان آباد است با 239 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).


فرهنگ عمید

۱. عمل دست به دست کردن و دست به دست گرداندن.
۲. [مجاز] چیزی از کسی به عاریت گرفتن و پس دادن.

دانشنامه عمومی

دستگردان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
دستگردان (طبس)
دستگردان (مشهد)
دستگردان (نیشابور)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دست گردان به معنای گرفتن وجوه شرعی از مالک و بازگرداندن آن به وی است. عنوان دست گردان از عناوین جدید است که در کلمات معاصران در باب زکات و خمس مطرح شده است.
دست گردان این است که حاکم شرع (مجتهد جامع شرایط) یا وکیل او و یا فرد مستحق، وجوه شرعی، از قبیل زکات و خمس را از مالک بگیرد و آن را دوباره به وی برگرداند.
حکم فقهی دست گردان
شارع مقدس جهت رفع نیاز نیازمندان، برای آنان سهمی معیّن به عنوان زکات، خمس یا غیر آن در اموال اغنیا قرار داده است. از این رو، توسل به حیله برای عدم پرداخت آن و در نتیجه تضییع حق نیازمندان جایز نیست. براین اساس، حاکم شرع نمی تواند مالی را به عنوان زکات یا خمس از مالک بگیرد و سپس آن را به وی ببخشد و با این حیله، ذمه ی او را از حقّی که بر عهده اش آمده فارغ سازد. چنان که فقیرِ مستحق نیز حق ندارد با تبانی قبلی با مالک، آن را این چنین دست گردان کند.
هدیه دادن مال دست گردان
فقیر می تواند بدون تبانی، آنچه را از مالک گرفته به عنوان هدیه به او بدهد به شرط آنکه دادن چنین هدیه ای در شأن فقیر باشد.
فراغت ذمه ی بدهکار
...


کلمات دیگر: