کلمه جو
صفحه اصلی

دستگیره

فارسی به انگلیسی

grip, (door) handle


eye, handhold, handle, handrail, hold, pull, purchase


handle, catch, knob, handhold, latch, (door)handle, eye, handrail, pull, purchase, grip

فارسی به عربی

صید , مقبض

مترادف و متضاد

catch (اسم)
دستگیره، شکار، اخذ، زبانه، عمل گرفتن، لغت چشمگیر

belay (اسم)
دستگیره، عمل پیچیدن، جا دستی

knob (اسم)
دسته، دستگیره، برجستگی، بر امدگی، گره، دکمه، قبه

stele (اسم)
دستگیره، ستون سنگی یادبود، یاد بود یالوح سنگی، استوانه اوندی

handhold (اسم)
دسته، دستگیره، گیره دستی

handgrip (اسم)
دسته، دستگیره، جنگ دست به یقه، دست بگریبان

maulstick (اسم)
دستگیره، زیر دستی، تکیه دست

stela (اسم)
دستگیره، ستون سنگی یادبود، یاد بود یالوح سنگی، استوانه اوندی

فرهنگ فارسی

برای بازوبسته کردن دربکارمیرود، درپشت درگذارن
( اسم ) آلتی که پشت در نصب کنندو برای باز کردن و بستن در آنرا بدست گیرند .

فرهنگ معین

( ~. رِ ) (اِمر. ) (ص مف . ) ۱ - آلتی که پشت در نصب کنند و برای باز کردن و بستن در، آن را به دست گیرند. ۲ - تکه ای پارچه که در آشپزخانه به دست گیرند و با آن ظرف غذا را از روی اجاق برمی دارند.

لغت نامه دهخدا

دستگیره. [ دَ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) آلتی از چوب یا فلز یا شیشه که برای گشودن و بستن در بر آن نصب کنند. گوی مانندی از چوب یا شیشه و فلز که بر درها تعبیه کنند تا با به دست گرفتن آن در را بتوان گشود و بست. قطعه فلزی منحنی به درازای بدستی یاکمتر که بر وسط درها نهند و دو سر آنرا به در میخ کوب کنند و در را بدان گشایند و بندند. جای گرفتن دست که بر درها و یا هرچه باز و فراز شود تعبیه کنند.
- دستگیره خطر ؛ در قطار، آلتی حلقه آسا متصل به مفتولی که سر دیگر آن به آلات بازدارنده چرخها از حرکت ( ترمز ) وصل است و بر طاق واگن تعبیه است و با کشیدن آن بسوی خود قطار از حرکت بازایستد.
- دستگیره در ؛ آلت تعبیه شده بر در که در را با آن باز و فراز کنند.
- دستگیره دیگ ؛ دو قطعه پارچه چندلای بهم دوخته که با بندی به یکدیگر متصل است و هر قطعه را در دستی گیرند و به لبه دیگ تکیه دهند تا در برداشتن دیگ از فراز آتش مانع سوختن انگشتان شود. دستمال دیگ. جعاله.
- دستگیره کشو ؛ جای گرفتن دست برای گشودن و بستن کشو.

فرهنگ عمید

۱. آلتی که در پشت در می کوبند که هنگام بستن یا باز کردن در آن را به دست گیرند.
۲. تکه پارچه ای با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] دستگیره به معنای دسته، قطعه ای که برای گرفتن چیزی متصل به آن است. از عنوان دستگیره، در باب حج و اطعمه و اشربه سخن گفته اند.
۱)گرفتن دستگیره ی اناری شکل منبر مسجد النّبی و کشیدن صورت و چشم ها به آن، برای کسی که توفیق زیارت قبر شریف رسول خدا صلّی اللّٰه علیه و آله نصیبش شده، مستحب است. ۲)آشامیدن آب از قسمت دهانه ی ظرف، مستحب و از قسمت های دستگیره و شکسته ی آن، مکروه است.

واژه نامه بختیاریکا

دست گِر

پیشنهاد کاربران

دستگیره: [اصطلاح یراق آلات]یکی از اجزا اصلی دکوراسیون کابینت آشپزخانه دستگیره است . دستگیره کابینت آشپزخانه که به اختصار دستگیره کابینت نیز نامیده می شود. دستگیره ها دارای تنوع ساخت و طراحی هستند که بنا به سلیقه مشتری ، دستگیره کابینت انتخاب می شود. دستگیره ها عموما از دو نوع استیل مات یا براق آّبکاری شده هستند.

knob
( در و کشو و غیره ) دستگیره
به شرطی که گرد و قلمبه باشد والا می گویند: ( handle )
He pulled the knob and it just came off ( in his hand )
دستگیره رو کشید و درست افتاد ( کنده شد و اومد ) تو دستش

چیزی که در را با آن باز و بسته می کنند

در گویش شهرستان بهاباد به دستگیره به معنای تکه پارچه ای که با آن ظرف غذا یا هر چیز دیگر را می گیرند جل دستگیر ( jole dastgir ) می گویند.


کلمات دیگر: