کلمه جو
صفحه اصلی

تربل

فرهنگ فارسی

نویسنده تاریخ قیصران روم که در عهد دیوکلسین میزیسته است .

لغت نامه دهخدا

تربل . [ ت ُ ب ُ ] (اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: تورم ، بادکردگی اعضاء و اطراف بدن بدنبال سؤهاضمه و استسقا و جز آن . (دزی ج 1 ص 143). رجوع به بماده ٔ قبل شود.


تربل . [ ت َ رَب ْ ب ُ ] (ع مص ) خوردن گیاه ربل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). خوردن آهو گیاه ربل را. (منتهی الارب ). || چرا کنانیدن نبات ربل را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد): خرجوا یتربلون . (اقرب الموارد). || شکار کردن و تفحص و جستجوی نبات ربل نمودن ، یا عام است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تصید. (المنجد) (اقرب الموارد): خرجوا یتربلون ؛ ای یتصیدون . پی جوئی مرد گیاه ربل را. (اقرب الموارد). || سبز شدن نبات پس از خشکی . (تاج المصادر بیهقی ). برگ برآوردن و سبز گردیدن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || سبز شدن زمین پس از خشکی ، هنگام آمدن پائیز. (اقرب الموارد) (المنجد). نبات آوردن و سبزگردیدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). پرگوشت شدن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || نزد پزشکان ، نفخیست که عارض اطراف و غیر آن شود و سبب آن ریختن بلغم رقیق است بر اثر ضعف هاضمه چنانکه در استقساء رخ دهد، میگویند: تربلت المراءة؛ اذا کثر لحمها. (کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر). در علم طب ، ورم کردن اطراف بدن یعنی دست و پا و غیر آنست . (فرهنگ نظام ).


تربل. [ ت َ رَب ْ ب ُ ] ( ع مص ) خوردن گیاه ربل را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). خوردن آهو گیاه ربل را. ( منتهی الارب ). || چرا کنانیدن نبات ربل را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): خرجوا یتربلون. ( اقرب الموارد ). || شکار کردن و تفحص و جستجوی نبات ربل نمودن ، یا عام است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تصید. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ): خرجوا یتربلون ؛ ای یتصیدون. پی جوئی مرد گیاه ربل را. ( اقرب الموارد ). || سبز شدن نبات پس از خشکی. ( تاج المصادر بیهقی ). برگ برآوردن و سبز گردیدن درخت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || سبز شدن زمین پس از خشکی ، هنگام آمدن پائیز. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). نبات آوردن و سبزگردیدن زمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فربه شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( آنندراج ). پرگوشت شدن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || نزد پزشکان ، نفخیست که عارض اطراف و غیر آن شود و سبب آن ریختن بلغم رقیق است بر اثر ضعف هاضمه چنانکه در استقساء رخ دهد، میگویند: تربلت المراءة؛ اذا کثر لحمها. ( کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر ). در علم طب ، ورم کردن اطراف بدن یعنی دست و پا و غیر آنست. ( فرهنگ نظام ).

تربل. [ ت ُ ب ُ ] ( اِ ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: تورم ، بادکردگی اعضاء و اطراف بدن بدنبال سؤهاضمه و استسقا و جز آن. ( دزی ج 1 ص 143 ). رجوع به بماده قبل شود.

تربل. [ ت َ ب َ / ت ِ ب ِ / ت ُ ب ُ ] ( اِخ )موضعی است. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ) ( مراصد ).

تربل . [ ت َ ب َ / ت ِ ب ِ / ت ُ ب ُ ] (اِخ )موضعی است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (مراصد).


دانشنامه عمومی

تربل (به آلمانی: Trebel) یک شهر در آلمان است که در نیدرزاکسن واقع شده است.
فهرست شهرهای آلمان
تربل ۶۶٫۴۴ کیلومترمربع مساحت دارد ۱۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

ترِبْل (treble)
بالاترین رژیستر (وسعت) صدای آواز پسرانه (از لحاظ گسترۀ آوایی تقریباً معادل صدای سوپرانوی زنانه )، با گسترۀ تقریبی فا۴ـ دو۶، یا زیرترین عضو یک خانوادۀ ساز، مانند ویول ترِبل . این اصطلاح به (بخش مربوط به ) دست راست یک قطعۀ پیانویی نیز اشاره دارد. واژۀ تربل از کلمۀ لاتین تریپلوم به معنای بخش بالایی موتت های سه بخشی اولیه گرفته شده است .


کلمات دیگر: