هرچيزي که مورد لعن واقع شود , لعنت و تکفير , مرتد شناخته شده از طرف روحانيون , نفرين , دشنام , لعنت , بلا , مصيبت , نفرين کردن , ناسزا گفتن , فحش دادن , لعنت کردن , فحش , بسيار , خيلي
لعنه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
آن که بسیار لعنت کنند بر وی آن که مردمان بر وی لعنت کنند .
لغت نامه دهخدا
لعنة. [ ل ُ ع َ ن َ ] (ع ص ) بسیار لعنت کننده مردم را. ج ، لعن . (منتهی الارب ).
لعنة. [ ل ُ ن َ ] (ع ص ) آنکه بسیار لعنت کنند بر وی . (منتهی الارب ). آنکه مردمان بر او لعنت کنند. (مهذب الاسماء).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی لَّعْنَةَ: دور بودن از رحمت (کلمه لعن به معنای دور کردن ملعون از رحمت است )
معنی لَعَنَهُ: او را لعنت کرد (کلمه لعن به معنای دور کردن ملعون از رحمت است )
ریشه کلمه:
لعن (۴۱ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
معنی لَعَنَهُ: او را لعنت کرد (کلمه لعن به معنای دور کردن ملعون از رحمت است )
ریشه کلمه:
لعن (۴۱ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
wikialkb: لَعَنَه
کلمات دیگر: