کلمه جو
صفحه اصلی

لغد

فرهنگ فارسی

( اسم ) لگد .
برگردانیدن شتر را بر جاده یا دراز کشیدن گوش را تا راست شود .

لغت نامه دهخدا

لغد. [ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن شتر را بر جاده . || دراز کشیدن گوش را تا راست شود. || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب ).


لغد. [ ل ُ ] (ع اِ) گوشت کرانه ٔ گردن . (منتهی الارب ). لغدود.لغدید. لغن . لغنون . || پوستی که از زیر حلق گاو آویخته باشد. (دزی ). || گوشت پاره ای در گلو. (منتهی الارب ). گوشتکی نزدیک لهاة. گوشت که بر گرداگرد ملازه بود. (مهذب الاسماء). || گوشت پاره ٔ اندرون گوش و گویا آن زاید است . || گوشت در پایان دهن بسوی حلق . ج ، الغاد. || منتهای نرمه ٔ گوش به طرف پایین . (منتهی الارب ).


لغد. [ ل ُ ] ( ع اِ ) گوشت کرانه گردن. ( منتهی الارب ). لغدود.لغدید. لغن. لغنون. || پوستی که از زیر حلق گاو آویخته باشد. ( دزی ). || گوشت پاره ای در گلو. ( منتهی الارب ). گوشتکی نزدیک لهاة. گوشت که بر گرداگرد ملازه بود. ( مهذب الاسماء ). || گوشت پاره اندرون گوش و گویا آن زاید است. || گوشت در پایان دهن بسوی حلق. ج ، الغاد. || منتهای نرمه گوش به طرف پایین. ( منتهی الارب ).

لغد. [ ل َ ] ( ع مص ) برگردانیدن شتر را بر جاده. || دراز کشیدن گوش را تا راست شود. || بازداشتن کسی را از حاجت وی. ( منتهی الارب ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَقَدْ: حتماً و یقیناً - سوگند می خورم یا می خوریم که محققاً و یقیناً (ترکیب لـَ وقدْ ،در کتب لغت مصارف دیگری نیز برای "قَدْ "گفته اند که در قرآن کاربرد ندارد)
ریشه کلمه:
غدو (۱۶ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
لگد
لغد*لغه*
Laqad


کلمات دیگر: