کلمه جو
صفحه اصلی

مثقله

فرهنگ فارسی

سنگ فرش

لغت نامه دهخدا

( مثقلة ) مثقلة. [ م ُ ق ِ ل َ ] ( ع ص ) زن گران از بار پشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زن آبستن سنگین گشته. ( از اقرب الموارد ) ( از محیطالمحیط ).

مثقلة. [ م ُ ث َق ْ ق َ ل َ ] ( ع اِ ) سنگ ِ فرش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). سنگی که بر فرش گذارند استواری را. ( ازلسان العرب ). || ( ص ) ارض مثقله ؛ زمین گران خراج. ( مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

مثقلة. [ م ُ ث َق ْ ق َ ل َ ] (ع اِ) سنگ ِ فرش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سنگی که بر فرش گذارند استواری را. (ازلسان العرب ). || (ص ) ارض مثقله ؛ زمین گران خراج . (مهذب الاسماء، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


مثقلة. [ م ُ ق ِ ل َ ] (ع ص ) زن گران از بار پشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن آبستن سنگین گشته . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط).


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُثْقَلَةٌ: سنگین بار (اسم مفعول از مصدر اِثقال (باب افعال )به معنای تحمیل ثقل و سنگینی )
ریشه کلمه:
ثقل (۲۸ بار)

«مُثْقَلَة» به معنای «سنگین بار» است، و منظور در اینجا کسی است که بار گناهان بر دوش می کشد.


کلمات دیگر: