کلمه جو
صفحه اصلی

اکناف


مترادف اکناف : اطراف، پیرامون، حوالی، دوروبر، گوشه وکناره ها

برابر پارسی : پناهاندن، پناه ها، کنارها

فارسی به انگلیسی

parts, regions, borders, corners, outskirt

parts, regions, borders


corners, outskirt


مترادف و متضاد

اطراف، پیرامون، حوالی، دوروبر، گوشه‌وکناره‌ها


فرهنگ فارسی

اطراف، کنارها، کرانه ها، جمع کنف
(اسم ) جمع کنف گوشه و کنارها کرانه ها هر کنار هر کران اطراف .
یاری دادن

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. )جِ کنف ، گوشه ها و کنارها، کرانه ها.

لغت نامه دهخدا

اکناف. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ کَنَف. ( دهار ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). ج ِ کنف ، به معنی پیرامون. جوانب. نواحی. ( یادداشت مؤلف ). اطراف و جوانب و نواحی و حوالی و کنارها و کرانه ها. ( ناظم الاطباء ). اطراف و کنارها. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ): ملت حق را به اقطار و اکناف جهان برسانیدند. ( کلیله و دمنه ). اکناف و الطاف ایشان مقصد غرباو ادبای اطراف شده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 275 ). همگنان را در اکناف مخارم و اعطاف مآکم آواره گردانید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 294 ). از اقطار و اکناف عالم روی فرا او کرده. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 337 ). رسائل او در اطراف و اکناف عالم مشهور و مذکور. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 234 ). || ج ِ کنف به معنی پناه. ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). و رجوع به کنف شود.

اکناف. [ اِ ] ( ع مص ) یاری دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). || احاطه کردن قوم کسی را. ( از ( ناظم الاطباء ). در پناه خود آوردن. ( آنندراج ). || برای حاجتی پیش کسی رفتن و یاری کردن آن کس در آن حاجت. ( از اقرب الموارد ). || در یمین ویساری واقع شدن. ( ناظم الاطباء ). || یاری دادن شکار شکارگر را برای صید. ( از اقرب الموارد ).

اکناف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ کَنَف . (دهار) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کنف ، به معنی پیرامون . جوانب . نواحی . (یادداشت مؤلف ). اطراف و جوانب و نواحی و حوالی و کنارها و کرانه ها. (ناظم الاطباء). اطراف و کنارها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ): ملت حق را به اقطار و اکناف جهان برسانیدند. (کلیله و دمنه ). اکناف و الطاف ایشان مقصد غرباو ادبای اطراف شده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 275). همگنان را در اکناف مخارم و اعطاف مآکم آواره گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 294). از اقطار و اکناف عالم روی فرا او کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 337). رسائل او در اطراف و اکناف عالم مشهور و مذکور. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 234). || ج ِ کنف به معنی پناه . (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). و رجوع به کنف شود.


اکناف . [ اِ ] (ع مص ) یاری دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (از اقرب الموارد). || احاطه کردن قوم کسی را. (از (ناظم الاطباء). در پناه خود آوردن . (آنندراج ). || برای حاجتی پیش کسی رفتن و یاری کردن آن کس در آن حاجت . (از اقرب الموارد). || در یمین ویساری واقع شدن . (ناظم الاطباء). || یاری دادن شکار شکارگر را برای صید. (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= کنف۲

کنف۲#NAME?


فرهنگ فارسی ساره

پناهاندن، پنا هها، کنارها


واژه نامه بختیاریکا

دور و با

پیشنهاد کاربران

جمع کَنَف، اطراف، کناره ها


کلمات دیگر: