دهی است نزدیک شیراز .
بکار
فرهنگ فارسی
دهی است نزدیک شیراز .
لغت نامه دهخدا
ز هر چش ببایست و بودش بکار
بدادش همه بی مر و بی شمار.
ز دینار وز گوهر شاهوار.
بکار است چون هر تنی را روان.
زآنکه تاری چراغ را روغن.
نیست بکار او همان سوار مرا.
در پرده مملکت بکارست.
بکار. [ ب ِ ] ( حرف اضافه + اسم )
- بکاری پرداختن ؛ اشتغال بدان. ( از منتهی الارب ).
- بکاری در شدن ؛ آغاز کردن کاری. اشتغال بکاری. شروع کردن کاری.
- بکاری قیام کردن ؛ انتصاب. ( از تاج المصادر بیهقی ). تولی. ( ترجمان القرآن ).
- بکاری نصب کردن ؛ بکاری گماشتن. منصوب کردن به شغلی. به کاری واداشتن. و رجوع به کار شود.
- بکاری واداشتن ؛ بکاری گماشتن. بکاری نصب کردن.
بکار. [ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ بَکرَة. ( از منتهی الارب ). رجوع به بکرة شود. ج ِ بَکر یا بُکر ( آنندراج ). رجوع به بکر شود.
بکار. [ ب ِ ] ( ع مص ) رجوع به مباکرة شود.
بکار. [ ب َک ْ کا ] ( اِخ ) دهی است نزدیک شیراز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 257 و ابن بطوطه ص 413 شود.
بکار. [ ب َک ْ کا ] (اِخ ) دهی است نزدیک شیراز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به مرآت البلدان ج 1 ص 257 و ابن بطوطه ص 413 شود.
بکار. [ ب ِ ] (حرف اضافه + اسم )
- بکاری پرداختن ؛ اشتغال بدان . (از منتهی الارب ).
- بکاری در شدن ؛ آغاز کردن کاری . اشتغال بکاری . شروع کردن کاری .
- بکاری قیام کردن ؛ انتصاب . (از تاج المصادر بیهقی ). تولی . (ترجمان القرآن ).
- بکاری نصب کردن ؛ بکاری گماشتن . منصوب کردن به شغلی . به کاری واداشتن . و رجوع به کار شود.
- بکاری واداشتن ؛ بکاری گماشتن . بکاری نصب کردن .
ز هر چش ببایست و بودش بکار
بدادش همه بی مر و بی شمار.
فردوسی .
درم نیز چندانکه بودش بکار
ز دینار وز گوهر شاهوار.
فردوسی .
نکورای و تدبیر او مملکت را
بکار است چون هر تنی را روان .
فرخی .
دست او جود را بکارتر است
زآنکه تاری چراغ را روغن .
فرخی .
هرکه پیاده بکار نیستمش
نیست بکار او همان سوار مرا.
ناصرخسرو.
هر ذره که هست اگر غبارست
در پرده ٔ مملکت بکارست .
نظامی .
|| مستعمل . (ناظم الاطباء).
بکار. [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بَکرَة. (از منتهی الارب ). رجوع به بکرة شود. ج ِ بَکر یا بُکر (آنندراج ). رجوع به بکر شود.
بکار. [ ب ِ ] (ع مص ) رجوع به مباکرة شود.
دانشنامه عمومی
دیِز
بِمُل
علامت عَرَضی
المقحفی، ابراهیم، احمد ، (مُعجَم المُدُن وَالقَبائِل الیَمَنِیَة) ، منشورات دار الحکمة، صنعاء، چاپ وانتشار سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
جمعیت آن( ۲۰۱۲۰ ) نفر (۱۷۰ خانوار) می باشد.
دانشنامه آزاد فارسی
در موسیقی، علامتی که دیز یا بمل را باطل می کند. هورن یا ترومپت بکار (طبیعی)، سازی بدون دریچه است که به همین سبب فقط هارمونیک طبیعی را می تواند تولید کند.
دانشنامه اسلامی
...
گویش اصفهانی
تکیه ای: bekâr
طاری: bekâr
طامه ای: bokâr
طرقی: bekâr
کشه ای: bekâr
نطنزی: bakkâr
گویش مازنی
۱دانه بکار – امر به کاشتن ۲فروکن