شاکل. [ ک ِ ] ( ع اِ ) سفیدی بناگوش. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( متن اللغة ). الشاکلة. ( متن اللغة ). || شبه و مانند: فیه شاکل من ابیه ؛ در او شباهتی از پدر باشد. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || راه.( منتهی الارب ): کل علی شاکله ؛ هر کس بر راه خودست.