یا شارمان چارمان
شارمام
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
شارمام. ( اِخ ) شارمان. چارمان. چهارمان. نام سابق قصبه ساحلی چهار امام. ( فریده ) واقع در مازندران است. ولاش باو را در آنجابقتل رسانید. رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه وحید مازندرانی ص 90 و 215 و چهار امام شود.
گویش مازنی
/shaar maam/ نام محلی است
نام محلی است
کلمات دیگر: