کلمه جو
صفحه اصلی

عکاشه

فرهنگ فارسی

ابن محصن بن حرثان اسدی از بنی غنم از صحابیان و از اهالی مدینه بود و در عزوات پیامبر اسلام ( ص ) شرکت داشت عکاشه بسال ۱۲ قمری در حرب رده در بزاخه از سرزمین نجد بدست طلیحه بن خویلد اسدی شهید گشت

لغت نامه دهخدا

عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک ْ کا ش َ ] (اِخ ) ابن محصن بن حرثان اسدی ، از بنی غنم . ازصحابیان و از اهالی مدینه بود و در غزوات پیامبر اسلام (ص ) شرکت داشت . عکاشة به سال 12هَ . ق . در حرب رده در «بزاخة» از سرزمین نجد بدست طلیحةبن خویلد اسدی شهید گشت . (از الاعلام زرکلی از الاصابة) :
آنچنان بگشایدت فر شباب
که گشود آن مژده بر عکاشه باب .

مولوی .



عکاشه . [ ع ُ ک ْ کا ش َ ] (اِخ ) (دروازه ٔ...) از دروازه های شهر بلخ بوده و ذکر آن در تاریخ حبیب السیر آمده است . رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 4 ص 297 و 398 شود.


عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک ْ کا ش َ ] (اِخ ) ابن عبدالصمد عَمِّی . شاعری است فحل از بنی عم ، از شعرای دوره ٔ عباسیان ، و از اهالی بصره . وی هرگز خلفا را مدح نکرد و به خدمت آنان درنیامد. از اشعار او اندکی مانده است . عکاشة در حدود سال 175 هَ . ق . در بغداد درگذشت . (از الاعلام زرکلی به نقل از الاغانی و فوات الوفیات و سمط اللاَّلی ).


عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک کا ش َ ] (ع اِ) تننده و عنکبوت ، یاتننده ٔ نر، یا خانه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عنکبوت . (دهار). عکاش . و رجوع به عکاشی شود.


عکاشة. [ ع ُ ک ْ کا ش َ ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ بایادی هفت لنگ از ایل بختیاری ایران ،و دارای شعب ذیل است : مراد، عالونی ، شهروئی ، کلاموئی ، کلاستن ، سله چین . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).


( عکاشة ) عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک کا ش َ ] ( ع اِ ) تننده و عنکبوت ، یاتننده نر، یا خانه آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عنکبوت. ( دهار ). عکاش. و رجوع به عکاشی شود.

عکاشة. [ ع ُ ک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) شعبه ای از طایفه بایادی هفت لنگ از ایل بختیاری ایران ،و دارای شعب ذیل است : مراد، عالونی ، شهروئی ، کلاموئی ، کلاستن ، سله چین. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74 ).

عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) ابن عبدالصمد عَمِّی. شاعری است فحل از بنی عم ، از شعرای دوره عباسیان ، و از اهالی بصره. وی هرگز خلفا را مدح نکرد و به خدمت آنان درنیامد. از اشعار او اندکی مانده است. عکاشة در حدود سال 175 هَ. ق. در بغداد درگذشت. ( از الاعلام زرکلی به نقل از الاغانی و فوات الوفیات و سمط اللاَّلی ).

عکاشة. [ ع ُ ش َ / ع ُک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) ابن محصن بن حرثان اسدی ، از بنی غنم. ازصحابیان و از اهالی مدینه بود و در غزوات پیامبر اسلام ( ص ) شرکت داشت. عکاشة به سال 12هَ. ق. در حرب رده در «بزاخة» از سرزمین نجد بدست طلیحةبن خویلد اسدی شهید گشت. ( از الاعلام زرکلی از الاصابة ) :
آنچنان بگشایدت فر شباب
که گشود آن مژده بر عکاشه باب.
مولوی.

عکاشه. [ ع ُ ک ْ کا ش َ ] ( اِخ ) ( دروازه ٔ... ) از دروازه های شهر بلخ بوده و ذکر آن در تاریخ حبیب السیر آمده است. رجوع به حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 4 ص 297 و 398 شود.

دانشنامه عمومی

عکاشه یا طایفه عکاشه، یکی از طوایف بختیاری در جنوب غربی ایران است، که بر پایه ساختار اجتماعی ایل بختیاری، از شاخه هفت لنگ و زیرمجموعه ای از بابادی می باشد. پیشینه طبقه بندی خاص طوایف بختیاری، به قرن شانزدهم میلادی بازمی گردد، که بر پایه نظام مالیاتی، تمامی طایفه های بختیاری، به دو شاخه بزرگ هفت لنگ و چهارلنگ تقسیم شدند، که هفت لنگ خود به ۴ باب تفکیک گردید، طایفه عکاشه از طوایف تشکیل دهنده یکی از این باب هاست، که بابادی باب نامیده می شود. تیره های تشکیل دهنده طایفه عکاشه عبارتند از: خدر زراسوند کلا، کوشکی، شهرویی، کلایی حسن،جبار،جاوی،مویی،مراد.
دکتر بهرام عکاشه
از جمله افراد مشهور طایفه ی عکاشه، دکتر بهرام عکاشه و دکتر غلامعلی عکاشه و دکتر محمدجواد عکاشه دکتر علی صادقی هستند. بهرام عکاشه را «پدر زمین شناسی و زلزله شناسی ایران»، و غلامعلی عکاشه را «پدر علم ارتوپدی ایران» می نامند.

واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( ت ) شاخه بابادی باب شامل تش های

پیشنهاد کاربران

اسم مرد ویکی از اصحاب پیامبر اکرم و مزارش در روستای کاشتر در شهر کامیاران کردستان

طایفه عکاشه*گاشه*
ایل بابادی

تیره شهرویی ، گرماوند. خدر

در این طایفه بهداروند هستند
این طایفه در خان میرزا لردگان ساکن است
طایفه شهرویی ایل شیرعالی بهداروند در بهبهان و کهگیلویه

ایل خدری بهداروند در بهبهان. دیلم. گناوه. دشتی
کهگیلویه
طایفه گرما بهداروند در فارسان
. شوشتر. مسجدسلیمان

عکاشه::ایل گاشه::
ایل:ئیل، عیل، خاندان. طایفه
گا::گاید، قائد. کاید
شه::شاه


طایفه اکاشه*عکاشه. عگاشه*
یکی از طوایف ایل بابادی ایل بزرگ لر بختیاری

عیلام:: سرزمین لر بختیاری


کلمات دیگر: