birch
غوشه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند .
فرهنگ معین
(ش ) (اِ.) نک خوشه .
(شَ یا ش ) (اِ.) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند.
(ش ) (اِ. ) نک خوشه .
(شَ یا ش ) (اِ. ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند.
(شَ یا ش ) (اِ. ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند.
لغت نامه دهخدا
غوشة. [ غ َ ش َ ] (ع اِ) همهمه و هیاهو. قیل و قال . جار و جنجال . ازدحام . بانگ و فریاد. (دزی ج 2 ص 231).
غوشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) گیاهی است که در هنگام تری آن را نان خورش کنند و چون خشک شود دست شوی سازند و آن نوعی از کماة باشد و زنان آن را در حلوا کرده بپزند و بجهت فربهی خورند. ( فرهنگ جهانگیری ). مخفف غوشنه. ( فرهنگ نظام ). غوشنه. غویشه. غرشنه. غوبنگ. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به غوشنه شود. || نوعی از طعام که آن را ترینه گویند. ( برهان قاطع ). || درخت غوش که از چوب آن تیر و نیزه و زین اسب سازند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غوش شود. || خوشه غلات و خوشه انگور و خرما. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
خوشۀ خشک شدۀ جو یا گندم.
گویش مازنی
خوشه
/ghooshe/ خوشه
کلمات دیگر: