کلمه جو
صفحه اصلی

عوض شدن


برابر پارسی : دیگر شدن

فارسی به انگلیسی

change, transform, turn

فارسی به عربی

تغییر , نورس

مترادف و متضاد

change (فعل)
تغییر دادن، عوض کردن، برگشتن، عوض شدن، تغییر کردن، تبدیل کردن، تعویض کردن، دگرگون کردن یا شدن، معاوضه کردن، خردکردن

be substituted (فعل)
عوض شدن

فرهنگ فارسی ساره

دیگر شدن


واژه نامه بختیاریکا

جَرِستِن

پیشنهاد کاربران

- بدل گشتن ؛ عوض شدن :
نبینی که چون بازگشتی بساعت
براحت بدل گشت رنج درازش.
ناصرخسرو.


کلمات دیگر: