( مصدر ) ۱ - وقت مناسب حاصل کردن یا فرصت نمی کنم سرم را بخارانم . ابدا وقت ندارم ۲ - از کار فارغ شدن .
فرصت کردن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ . کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) مجال داشتن ، وقت مناسب و کافی داشتن .
واژه نامه بختیاریکا
دست اَوُدِن وا فرصت؛ دَو به دست اَوُدِن؛ رسا کردن؛ رَو کردن؛ وا دست اَوُدِن
پیشنهاد کاربران
فرصت یافتن ، درنگ یافتن ، مجال یافتن ، قابو یافتن ، افراص ، فراغت یافتن ، دست دادن فرصت ، وقت کردن
کلمات دیگر: