کلمه جو
صفحه اصلی

ستو

فرهنگ فارسی

( اسم ) زر و سیم قلب مسکوک مسی که روی آنرا مطلا یا مفضض کرده باشند ستوق .
طنبوره را گویند که سه تار داشته باشد .

لغت نامه دهخدا

ستو. [ س ِ ] ( اِ ) طنبوره را گویند که سه تار داشته باشد. ( برهان ) :
سیلی خوریم چون دف در عشق فخر جویان
زخمه به چنگ آور میزن ستوی ما را.
مولوی ( از انجمن آرا ).
رجوع به ستا و ستار و ستاره شود. || زر قلب روکش ، یعنی درون آن مس یا آهن و بیرون آن نقره یا طلا باشد، و معرب آن ستوق باشد. ( برهان ) ( انجمن آرا ). مهری است که ظاهر آن زر و نقره باشد و میانه اش مس ، تعریبش ستوقه است. ( شرفنامه ).

فرهنگ عمید

= سه تو

سه‌تو#NAME?


دانشنامه عمومی

ستو یا کتو (به یونانی: Κητώ, Kētō) در اساطیر یونانی فرزند پونتوس و گایا، الهه دریاها و تجسم ترس و خطرهای دریا می باشد. او خواهر فورسیس (که همسرش نیز بود)، نرئوس، تائوماس، و ایریبیئا است. او از برادرش صاحب فرزندانی غول پیکر شامل سکولا، اکیدنا، لادون و گورگون شد. نام ستو تبدیل به یک نام عمومی برای انواع هیولاهای دریا گشته است.
آابپتجچخدرزژسشفکگلمنوهی
در نجوم و اجرام کوچک منظومه شمسی نام ستو ۶۵۴۸۹، برگفته از این ایزدبانو می باشد.

دانشنامه آزاد فارسی

سِتو (Seto)
شهری در استان آیچی، در ژاپن، به فاصلۀ ۲۰کیلومتری شرق ناگویا، با ۱۲۶,۳۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۰). از قرن ۱۳م ظروف سفالین، ازجمله ظروف چینی، تولید می کند. ستو بزرگ ترین تولیدکنندۀ کاشی و سفال در ژاپن است.

گویش مازنی

/setoo/ ستوه

ستوه


واژه نامه بختیاریکا

( ستُو ) ستان؛ پسوند مکان ساز. مثلاً کَرسو ستُو یعنی کرسو ستان؛ مکانی که گیاه کرسو به فراوانی قاب رویش و مشاهده است.


کلمات دیگر: