کلمه جو
صفحه اصلی

شونیزیه

لغت نامه دهخدا

( شونیزیة ) شونیزیة. [ زی ی َ ] ( اِخ ) نام مقبره ای بجانب غربی بغداد. ( یادداشت مؤلف ). مقبره ای است در سمت مغرب بغداد و جمع کثیری از صلحا در این مکان دفن شده اند: جنید، سَری سَقَطی ، جعفر خلدی ، رُوَیْم و سَمْنون محب. مسجد جنید نیز اینجاست که پهلویش خانقاهی از برای صوفیان دارد. ( از معجم البلدان ) :
پیش من لاف ز شونیزیه شو نیز مزن
دست من گیر و به حانوتیه بسپار مرا.
خاقانی.
|| نام مسجدی است غیرمعلوم. ( برهان ) ( منتهی الارب ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 76 و 150 شود.

شونیزیة. [ زی ی َ ] (اِخ ) نام مقبره ای بجانب غربی بغداد. (یادداشت مؤلف ). مقبره ای است در سمت مغرب بغداد و جمع کثیری از صلحا در این مکان دفن شده اند: جنید، سَری ّ سَقَطی ، جعفر خلدی ، رُوَیْم و سَمْنون محب . مسجد جنید نیز اینجاست که پهلویش خانقاهی از برای صوفیان دارد. (از معجم البلدان ) :
پیش من لاف ز شونیزیه شو نیز مزن
دست من گیر و به حانوتیه بسپار مرا.

خاقانی .


|| نام مسجدی است غیرمعلوم . (برهان ) (منتهی الارب ). و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 76 و 150 شود.


کلمات دیگر: