( اسم ) عمام. بسیار بزرگی که رجال ترک در دولت آل عثمان بر سر مینهادند مزدوجه .
مجوزه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( مجوزة ) مجوزة. [ م ُ ج َوْ وَ زَ ] ( ع ص ) تأنیث مجوز. روا داشته. تجویز شده. ج ، مجوزات. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مُجَوَّز شود.
مجوزه.[ م ُ ج َوْ وَ زَ ] ( اِ ) قلب مزوجه یا قلب و تصحیف مزدوجه است. و مزوجه تاج صوفیان را گویند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || عمامه بسیار بزرگی که رجال ترک در دولت آل عثمان بر سر می نهادند.
مجوزه.[ م ُ ج َوْ وَ زَ ] ( اِ ) قلب مزوجه یا قلب و تصحیف مزدوجه است. و مزوجه تاج صوفیان را گویند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || عمامه بسیار بزرگی که رجال ترک در دولت آل عثمان بر سر می نهادند.
مجوزه .[ م ُ ج َوْ وَ زَ ] (اِ) قلب مزوجه یا قلب و تصحیف مزدوجه است . و مزوجه تاج صوفیان را گویند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || عمامه ٔ بسیار بزرگی که رجال ترک در دولت آل عثمان بر سر می نهادند.
مجوزة. [ م ُ ج َوْ وَ زَ ] (ع ص ) تأنیث مجوز. روا داشته . تجویز شده . ج ، مجوزات . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مُجَوَّز شود.
کلمات دیگر: