کلمه جو
صفحه اصلی

دورسیر

فرهنگ فارسی

دور گرد . که در مسافتی دور سیر و گردش کند .

نوعی کشتی سیاحتی و تفریحی منحصراً برای پیمودن مسافت‌های طولانی


لغت نامه دهخدا

دورسیر. [ س َ / س ِ ] ( ص مرکب ) دورگرد. ( آنندراج ). که در مسافتی دور سیر و گردش کند :
غیرت غیر از قدرش دورسیر
پاک چو امکان تغیر چو غیر.
امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).
و رجوع به دورگرد شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{cruiser} [حمل ونقل دریایی] نوعی کشتی سیاحتی و تفریحی منحصراً برای پیمودن مسافت های طولانی


کلمات دیگر: