از جنس ریسه داران، ریسه دار
ریسه دار
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( صفت ) دارای رشته و نوار جمع ریسه داران . یا ریسه داران گیاهانی که اندام رویشی آنها از ریسه به وجود آمده است . گیاهانی که ساختمان سلول آنها از سلولهای ساده و یک نواختی بنام ریسه میباشد تالوفیتها .
پردهای از ابر نازک دارای رشتههای مستقیم یا کموبیش نامنظم و خمیده؛ این اصطلاح عمدتاًً همراه با ابرهای پرسا و پرساپوشنی میآید
دانشنامه عمومی
ریسه دار پرده ای از ابر نازک دارای رشته های مستقیم یا کم وبیش نامنظم و خمیده است. این اصطلاح عمدتاً همراه با ابرهای پرسا و پرساپوشنی می آید.
واژه های مصوّب فرهنگستان تا پایان سال ۱۳۸۹ (مجموع هشت دفتر فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان)
Ackerman, Steven A. and John A. Knox, Meteorology: Understanding the Atmosphere. Brooks Cole, 2003.
واژه های مصوّب فرهنگستان تا پایان سال ۱۳۸۹ (مجموع هشت دفتر فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان)
Ackerman, Steven A. and John A. Knox, Meteorology: Understanding the Atmosphere. Brooks Cole, 2003.
wiki: ریسه دار
فرهنگستان زبان و ادب
{fibratus} [علوم جَوّ] پرده ای از ابر نازک دارای رشته های مستقیم یا کم وبیش نامنظم و خمیده؛ این اصطلاح عمدتاًً همراه با ابرهای پرسا و پرساپوشنی می آید
کلمات دیگر: