ماکی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
شخولنده به دهن و بانگ کننده
لغت نامه دهخدا
ماکی . (اِ) به معنی ماکیان آمده . (آنندراج ). مرغ . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 270،یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماکیان شود.
ماکی . (ع ص ) شخولنده به دهن و بانگ کننده . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). و رجوع به «مکو» و «مکاء» شود.
ماکی. ( اِ ) به معنی ماکیان آمده. ( آنندراج ). مرغ. ( ترجمه دیاتسارون ص 270،یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به ماکیان شود.
ماکی. ( ع ص ) شخولنده به دهن و بانگ کننده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به «مکو» و «مکاء» شود.
ماکی. ( ع ص ) شخولنده به دهن و بانگ کننده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به «مکو» و «مکاء» شود.
دانشنامه عمومی
مرغ خانگی؛ شکل مفرد ماکیان است و در بامیان اففانستان به کار می رود. «ما» کوتاه شدۀ ماده است و بدین قیاس «کی» باید به معنی پرنده باشد. (نَرکی به معنی خروس است)
دانشنامه آزاد فارسی
ماکی (maquis)
نام رایج نوعی از گیاهان و درختچه های همیشه سبز بسیاری از کشورهای مدیترانه ای. این کشورها شامل بیشه زارهای نیمه خشکیبا درختچه ها و بوته های به هم پیچیده و کم رشدند که به ویژه گونه های جارو، اولکس فرنگی، و خلنگرا شامل می شوند.
نام رایج نوعی از گیاهان و درختچه های همیشه سبز بسیاری از کشورهای مدیترانه ای. این کشورها شامل بیشه زارهای نیمه خشکیبا درختچه ها و بوته های به هم پیچیده و کم رشدند که به ویژه گونه های جارو، اولکس فرنگی، و خلنگرا شامل می شوند.
wikijoo: ماکی
کلمات دیگر: