برابر پارسی : کمینه
مینیموم
برابر پارسی : کمینه
فرهنگ فارسی
کمینه، حداقل، دست کم
(اسم ) ۱- کمترین مقدار حداقل کمینه ماکزیموم بیشینه . ۲ - کوچکترین مقدار یک تابع . تابع قبل از این مقدار نزولی و بعد از آن صعودی است .
(اسم ) ۱- کمترین مقدار حداقل کمینه ماکزیموم بیشینه . ۲ - کوچکترین مقدار یک تابع . تابع قبل از این مقدار نزولی و بعد از آن صعودی است .
فرهنگ معین
(مُ ) [ فر - لا. ] (اِ. ) = مینیمم : ۱ - کمترین مقدار، حداقل ، مق ماکزیموم . ۲ - کوچکترین مقدار یک تابع ، کمینه (فره ).
لغت نامه دهخدا
مینیموم. [ مُم ْ ] ( فرانسوی ، اِ ) کمترین مقدار. حداقل. کمینه. مقابل ماکزیموم. استحصال از چیزی بحداقل ممکن. || ( اصطلاح ریاضیات ) کوچکترین مقدار یک تابع که قبل از این مقدار تابع نزولی است و بعد از این مقدار تابع صعودی است و باحرف ( m ) نمایانده میشود. ( از دائرة المعارف کیه ).
پیشنهاد کاربران
دست کم = حداقل
کمینه= مینیموم، حداقل
دست بیش = حداکثر
بیشینه=ماکزیمم، حداکثر
کمینه= مینیموم، حداقل
دست بیش = حداکثر
بیشینه=ماکزیمم، حداکثر
کلمات دیگر: