کلمه جو
صفحه اصلی

دیر کردن

فارسی به انگلیسی

tarry


tarry, to be late, delay

مترادف و متضاد

laten (فعل)
دیر شدن، دیر کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تاخیر کردن ( ار رفتن بجایی )

لغت نامه دهخدا

دیر کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تأخیر کردن. اِبطاء. مقابل شتاب کردن ( در رفتن بجایی ).


کلمات دیگر: