کلمه جو
صفحه اصلی

میسره


مترادف میسره : چپ، یسار

متضاد میسره : میمنه

فارسی به انگلیسی

left wing, [mil.] left wing

[mil.] left wing


مترادف و متضاد

چپ، یسار ≠ میمنه


فرهنگ فارسی

طرف چپ، سمت دست چپ، طرف چپ میدان جنگ که جناح ایسر هم میگویند، خلاف میمنه، میاسر جمع
( اسم ) ۱ - طرف چپ . ۲ - جانب چپ میدان جنگ جناح ایسر مقابل میمنه . ۳ - قسمتی از لشکریان که در جانب چپ میدان جنگ جای گیرند مقابل میمنه : [ اصحاب مشامه درعرصات حضرت حشرگشته و میمنه بیخبر احزاب شیطان پیرامن جناب سلطان فرو گرفته و میسره غافل . ] جمع : میاسر .
آسانی و سهولت توانگری

فرهنگ معین

(مَ سَ رِ ) [ ع . میسرة ] (اِ. ) طرف چپ ، سمت چپ لشکر.

لغت نامه دهخدا

میسره.[ م َ س َ رَ ] ( ع اِ ) میسرة. سوی دست چپ. ( ناظم الاطباء ). طرف دست چپ. چپ. سوی چپ. سمت چپ. خلاف میمنه. ( یادداشت مؤلف ). || جناح چپ لشکر. ( ناظم الاطباء ). چپ لشکر. ( مهذب الاسماء ). یکی از ارکان خمسه جیش در صف آرایی قدیم و چهار رکن دیگر عبارتند از: مقدمه ، قلب ، ساقه ، میمنه ؛ چپ لشکر. جناح چپ سپاه. طرف چپ لشکر. آنچه به دست چپ بود از لشکر. مجنبه یسری ( در سپاه ). مقابل میمنه که جناح راست سپاه است. جناح چپ. برانقار. برانغاز. ( یادداشت مؤلف ) :
ابر میسره چل هزار دگر
همه ناوک اندازو پرخاشخر.
فردوسی.
چو گودرز کشواد بر میسره
هجیر و گرانمایگان یکسره.
فردوسی.
تو به قلب لشکر اندر خون انگوران به دست
ساقیان بر میسره خنیاگران برمیمنه.
منوچهری.
خوارزمشاه میمنه خود را سوی میسره ایشان فرستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 352 ). لشکر میسره برفتند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 352 ). تاش سپهسالارش را بر میسره بداشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 351 ).
گر تو نایستی ز پی میسره ی ْ امیر
ترسم که پر ز گرد بمانَدْش مطیره .
ناصرخسرو.
قدرخان را با لشکر ختن در میمنه بداشت و میسره را به جعفر تکین سپرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ).آلتونتاش را به میمنه فرستاد و میسره را به ارسلان جاذب سپرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 298 ). || نام فوجی که به طرف دست چپ پادشاه در وقت جنگ استاده باشد. ( غیاث ). دست چپ لشکر. ( دهار ). فوج دست چپ. خلاف میمنه. ( آنندراج ). چپ لشکر. ( السامی فی الاسامی ) :
چنان کن که با میمنه میسره
بکوشند جنگاوران یکسره.
فردوسی.
همان نیز با میسره میمنه
بکوشند و دلهاهمه بربنه.
فردوسی.
بتاراج داد آن سپاه و بنه
نه کس میسره دید نه میمنه.
فردوسی.
|| ( اِمص ) فراخی. ( آنندراج ) ( یادداشت مؤلف ). || توانگری. فراخدستی. ( یادداشت مؤلف ). || آسانی. گشایش. یسر. ( یادداشت مؤلف ).

میسرة. [ م َ س َ / س ِ / س ُ رَ ] (ع اِمص ) آسانی و سهولت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). آسانی . (آنندراج ). || فراخی . (منتهی الارب ). فراخ دستی . (دهار). || توانگری . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). توانگری و ثروت . (ناظم الاطباء). توانگری .(مهذب الاسماء) (ترجمان القرآن جرجانی ص 97) (آنندراج )(دهار) (منتهی الارب ). ثروتمندی . (یادداشت مؤلف ).


میسرة. [ م َ س َ رَ ] (ع اِ) سوی دست چپ ، خلاف میمنة. (ناظم الاطباء). سوی چپ . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دست چپ . (مهذب الاسماء) (دهار). خلاف میمنة. (از اقرب الموارد). سمت چپ . سوی دست چپ . یسر. میسره . مقابل میمنه . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ عمید

۱. طرف چپ، سمت دست چپ.
۲. [مقابلِ میمنه] (نظامی ) طرف چپ میدان جنگ.
۳. [مقابلِ میمنه] (نظامی ) سربازان طرف چپ میدان جنگ.

دانشنامه عمومی

به معنای نزدیک


دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَیْسَرَةٍ: تمکن و دارا شدن
ریشه کلمه:
یسر (۴۴ بار)


کلمات دیگر: