افلاطونی
فارسی به انگلیسی
Platonic
مترادف و متضاد
افلاطونی، پیرو افلاطون
فرهنگ فارسی
نسبت است به افلاطون حکیم یونانی
لغت نامه دهخدا
افلاطونی. [ اَ ] ( ص نسبی ) نسبت است به افلاطون حکیم یونانی.
- عشق افلاطونی ؛ عشق خالص از شهوت. عشقی که آلوده بشهوت نباشد. آن عشقی که سعدی گوید :
ما را نظر بخیر است از عشق خوبرویان
آنکو بشر کند میل او خود بشر نباشد.
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملائک نرود دیو رجیم.
- عشق افلاطونی ؛ عشق خالص از شهوت. عشقی که آلوده بشهوت نباشد. آن عشقی که سعدی گوید :
ما را نظر بخیر است از عشق خوبرویان
آنکو بشر کند میل او خود بشر نباشد.
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملائک نرود دیو رجیم.
( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: