کلمه جو
صفحه اصلی

مرهون


مترادف مرهون : درگرو، رهین، مدیون

برابر پارسی : درگرو، سپاسگزار، گرورفته، گرونهاده، گروی، وامدار

فارسی به انگلیسی

indebted, pawned, beholden

indebted


beholden


فارسی به عربی

مدین

مترادف و متضاد

beholden (صفت)
مدیون، مرهون، زیر بار منت

indebted (صفت)
مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت

درگرو، رهین، مدیون


فرهنگ فارسی

گرو داده شده، گروداده شده، گرورفته، گروگان
۱ - ( اسم ) رهن گذاشته شده گرو نهاده . ۲- ( اسم ) گروگاه

فرهنگ معین

(مَ هُ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) گرو گذاشته شده . ۲ - (اِ. ) گروگان .

لغت نامه دهخدا

مرهون. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رهن. رجوع به رهن شود. گروکرده شده. ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). گروی. ( منتهی الارب ). گروگان. گرو نهاده. رهین. مرتهن.
- مرهون شدن ؛ رهین شدن :
دل به هوی چون دهی که چون تو بدو
بیشتر از صدهزار مرهون شد.
ناصرخسرو.
دل به گروگان این جهان ندهم
گرچه دل تو به دهر مرهون شد.
ناصرخسرو.
- مرهون کردن ؛ رهین ساختن :
شعر حجت را بخوان و سوی دانش راه جو
گر همی خواهی که جان و دل به دین مرهون کنی.
ناصرخسرو.
کارکنان خدای را چو ببینی
دل نکنی زان سپس به فلسفه مرهون.
ناصرخسرو.
- مرهون منت ؛ بسته وفاداری و حق شناسی و رهین منت. ( ناظم الاطباء ).
- مال مرهون ؛ عین معیّن. مالی است که به قبض مرتهن یا به تصرف کسی که بین طرفین معین می گردد داده شود ولی استمرار قبض شرط صحت معامله نیست. ( از مواد 772 و 774 قانون مدنی ).

فرهنگ عمید

۱. گروداده شده، گرورفته.
۲. [مجاز] کسی که دیگری بر او به واسطۀ کاری نیک حقی دارد.

دانشنامه عمومی

مرهون (رودان). مرهون (رودان)، روستایی از توابع بخش رودخانه شهرستان رودان در استان هرمزگان ایران است.
این روستا در دهستان رودخانه بر قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

فرهنگ فارسی ساره

وامدار


پیشنهاد کاربران

درگرو، رهین، مدیون، سپاسگزار، گرورفته، گرونهاده، گروی، وامدار، گرو

به خاطر


کلمات دیگر: