کلمه جو
صفحه اصلی

استخراج کردن

فارسی به انگلیسی

mine, to work or exploit, to decipher

to work or exploit, to decipher


mine


فارسی به عربی

انتزع , ماثرة , مغلاة , مقتطف

مترادف و متضاد

exploit (فعل)
بکار انداختن، بکار بردن، استخراج کردن، استثمار کردن، بهره برداری کردن از

extract (فعل)
اقتباس کردن، بیرون کشیدن، استخراج کردن، عصاره گرفتن

elicit (فعل)
بیرون کشیدن، استنباط کردن، استخراج کردن

pan (فعل)
بهم پیوستن، استخراج کردن، به باد انتقاد گرفتن، بهم جور کردن

educe (فعل)
گرفتن، استنباط کردن، استخراج کردن

draw out (فعل)
بیرون کشیدن از، استخراج کردن، طولانی کردن، طول دادن


کلمات دیگر: