دلمه کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تخثر
مترادف و متضاد
بستن، دلمه شدن، دلمه کردن
بستن، سفت شدن، لخته شدن، دلمه کردن، ماسیدن
فرهنگ فارسی
کلچانیدن . بسته کردن .
لغت نامه دهخدا
دلمه کردن. [ دَ ل َ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کلچانیدن. بسته کردن : دلمه کردن کودک شیرخوار شیر را؛ قی کردن او شیر را مانند پنیر. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
کلمات دیگر: