کلمه جو
صفحه اصلی

مزمزه


مترادف مزمزه : چشیدن، چشش

فارسی به انگلیسی

nip, sample, sip

فارسی به عربی

تجربة , رشفة , هبة

مترادف و متضاد

taste (اسم)
سررشته، مزمزه، طعم، مزه، ذوق، سلیقه، چشایی، طعم و مزه چشی، چشاپی

degustation (اسم)
مزه مزه، مزمزه

tasting (اسم)
مزمزه

چشیدن، چشش


فرهنگ فارسی

مزه مزه: مزه کردن، چشیدن مزه چیزی
( اسم ) چشش چیزی ( غذا و غیره ) . توضیح این کلمه را نباید با مضمض. عربی که لغتی فصیح و بمعنی گردانیدن آب در دهان بمنظور شستن و پاک کردن دندانها و دهان است اشتباه کرد چه مزمزه کردن مخفف مزه مزه کردن ( چشیدن ) است .
مزه مزه کردن چشیدن

فرهنگ معین

(مَ مَ زِ ) [ ع . مزمزة ] (اِمص . ) (عا. ) چشیدن مزة چیزی .

لغت نامه دهخدا

( مزمزة ) مزمزة. [ م َ م َ زَ ] ( ع مص ) جنبانیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
- مزمزه کردن ؛ حرکت دادن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مزمزه. [ م َ م َ زَ / زِ ] ( اِمص مرکب ) ( در تداول عامه ) چشش. مخفف مزه مزه.
- مزمزه کردن ؛ مخفف مزه مزه کردن. چشیدن غذا و جز آن.

مزمزه . [ م َ م َ زَ / زِ ] (اِمص مرکب ) (در تداول عامه ) چشش . مخفف مزه مزه .
- مزمزه کردن ؛ مخفف مزه مزه کردن . چشیدن غذا و جز آن .


مزمزة. [ م َ م َ زَ ] (ع مص ) جنبانیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- مزمزه کردن ؛ حرکت دادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


فرهنگ عمید

مزه کردن، چشیدن مزۀ چیزی.
* مزمزه کردن: چشیدن اندکی از چیزی برای دانستن مزۀ آن.

مزه کردن؛ چشیدن مزۀ چیزی.
⟨ مزمزه کردن: چشیدن اندکی از چیزی برای دانستن مزۀ آن.



کلمات دیگر: