کلمه جو
صفحه اصلی

تند شدن

فارسی به انگلیسی

to quicken, to become strong, to get angry


quicken, sharpen, speed


فارسی به عربی

عجل

مترادف و متضاد

accelerate (فعل)
شتاب دادن، سرعت دادن، تسریع کردن، شتاب کردن، شتاباندن، تند کردن، بر سرعت افزودن، تند شدن، تندتر شدن

فرهنگ فارسی

به سختی به خشم آمدن سخت خشمناک شدن .

لغت نامه دهخدا

تند شدن. [ ت ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) به سختی بخشم آمدن.سخت خشمناک شدن. سخنان درشت گفتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || پرشتاب و سریع شدن ، چون تندشدن باد و آب و جز آنها. || تلخ و حِرّیف شدن. زبان گز شدن ، چون تند شدن غذا و روغن و جز آنها. || در بیت زیر بمعنی برگشتن ، واژگون شدن ، پریشان شدن ، نامساعد گردیدن آمده است :
چو بر بهرام چوبین تند شد بخت
به خسرو ماند هم شمشیرو هم تخت.
نظامی.
رجوع به تند و دیگر ترکیبهای آن شود.


کلمات دیگر: