کلمه جو
صفحه اصلی

استخبارات

فارسی به عربی

استخبارات

عربی به فارسی

هوش , زيرکي , فراست , فهم , بينش , اگاهي , روح پاک يا دانشمند , فرشته , خبرگيري , جاسوسي , استخبارات , اطلاعات , ضدّ اطلاعات , سازمان امنيت و اطلاعات , حفاظ اطلاعات


فرهنگ فارسی

جمع استخبار

دانشنامه عمومی

استخبارات نام سازمان حفاظت اطلاعات نیروهای نظامی و انتظامی است که مشهورترین بازوی سیستم امنیتی دولت عراق بود و از استفاده از هرگونه ترور و شکنجه علیه مخالفین خودداری نمی کرد. برزان تکریتی، برادر ناتنی صدام حسین رئیس استخبارات در زمان حکومت حزب بعث عراق بود.

پیشنهاد کاربران

ساواک

من استخبارات رو جاسوسی و خبر شدن و خبر بودن و یا هم نوعی سازمان نظامی هستش که واسه خبر شدن از داغ ترین اوضاع امنیتی باشد.
ممنون

اطلاعات یا سازمان ( اداره ) اطلاعات

استخبار یعنی کسی که خبر دارد و یا دنبال خبر هستن این جمعشه


کلمات دیگر: