کلمه جو
صفحه اصلی

تلمیع

فرهنگ فارسی

رنگارنگ گردانیدن .

لغت نامه دهخدا

تلمیع. [ ت َ ] ( ع مص ) رنگارنگ گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). چپار شدن اندام یعنی خجکهای مخالف رنگ بر اندام برآمدن. ( منتهی الارب ). بافته را به رنگهای گوناگون کردن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) پیسی در بدن اسب مخالف رنگ آن. ج ، تلامیع. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

دانشنامه عمومی

مُلَمَّع یا تَلْمیع یا دوزبانگی یکی از آرایه های ادبی در علم بدیع است. ملمع در اصل به معنای اسب و جز آن که پوست بدنش دارای لکه ها و خال هایی غیر از رنگ اصلی باشد.
کزازی، میرجلال الدین، زیباشناسی سخن پارسی: بدیع، نشر مرکز، تهران، چاپ دوم ۱۳۷۳.
تلمیع آن است که یک شعر یا سروده در دو زبان یا گاه بیشتر سروده شده باشد. به شعری که به این روش سروده شده باشد شعر مُلَمَّع گفته می شود. در هند و پاکستان ریخته گویند.روش سخنوران در بهره گیری از این آرایه ادبی این است که پاره ای یا بیتی از شعر را به زبانی دیگر می سرایند. در ادبیات فارسی این زبان دیگر، بیشتر عربی بوده است.
نمونه از تلمیع دوزبانه از حافظ:
نمونه ای از این آرایه با بیش از دو زبان، «سه گانه های» سعدی است که در آنها بیتی به عربی، بیتی به فارسی و بیتی دیگر به گویش بومی شیرازی سروده شده است.

دانشنامه آزاد فارسی



کلمات دیگر: