شیرین گفتار
نوش گوی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نوش گوی. ( نف مرکب ) شیرین گفتار :
ای پسر می گسار نوش لب و نوش گوی
فتنه به چشم و به خشم فتنه به روی و به موی.
ای پسر می گسار نوش لب و نوش گوی
فتنه به چشم و به خشم فتنه به روی و به موی.
منوچهری.
کلمات دیگر: