کلمه جو
صفحه اصلی

اسفار اربعه

دانشنامه عمومی

اسفار اربعه یا سَفَرهای چهارگانه بنا بر آثار و تعلیمات عارفان «مراحل عملی» برای «رسیدن به خدا» است.
اندیشه های صدرالمتألهین در آثار غلامحسین ابراهیمی دینانی
شرح اسفار اربعه
مشهورترین تقریر از اسفار اربعه از ملاصدرا است که نام مهمترین کتاب خود و فصول آن را با سَفَرهای چهارگانه تطبیق داده است. اصل این تقریر ریشه در کلمات داود بن محمود قیصری، شارح فصوص الحکم دارد. بیان قیصری نیز ناظر به تقریر ملاّعبدالرزّاق کاشانی در شرح منازل السائرین است و وی نیز صورت آن را از عفیف الدین تلمسانی در شرحش بر منازل السائرین گرفته است. این سه تقریر تفاوت هایی (به ویژه در سفر چهارم) نیز دارد.
غلامحسین ابراهیمی دینانی در کتاب «منطق و معرفت در نظر غزالی» پیرامون اسفار اربعه می نویسد:همانگونه که ملاحظه می شود، سفر اول و سفر سوم متقابل بوده و نسبت مبدأ و منتهای آنها معکوس یکدیگر است. البته با این تفاوت که در سفر سوم، قید «بوسیله حق» ذکر شده و در سفر اول، این قید وجود ندارد؛ ولی سفر دوم و سفر چهارم اگرچه از یک جهت با یکدیگر متقابل اند، ولی از جهت دیگر با یکدیگر مشترک می باشند. تقابل آنها از این جهت است که در مبدأ و منتهی با یکدیگر اختلاف دارند؛ ولی اشتراک آنها از این جهت است که در هر دو مورد، قید «بوسیله حق» ذکر شده است.
حکیم قمشه ای بر این عقیده است که در سفر اول، کلیهٔ حجاب های ظلمانی و نورانی که بین شخصی سالک و حقیقت ازلی و ابدی او کشیده شده است، برداشته می شود. در پایان این سفر، سالک به مشاهده جمال حق پرداخته و ذات او در حق فانی می گردد. در اینجا وجود سالک، وجود حقانی گشته و حالت محو بر وی عارض می گردد. در همین حالت است که شطح گفتن آغاز می کند و در نتیجه با عواقب آن نیز روبرو می گردد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این کتاب بزرگترین اثری است که توسط حکیم متأله محمد بن ابراهیم بن یحیی قوامی مشهور به صدرالدین شیرازی و ملقب به صدرالمتألهین یا ملاصدرا(979 1050 هـ.ق) تألیف شده است و از جهاتی می توان آن را مهم ترین اثر فلسفی در تاریخ فلسفه اسلامی به شمار آورد.
کتاب اسفار دربرگیرنده امهات مباحث امور عامه و الهیات بالمعنی الاخص و مباحث نفس و معادشناسی است و سال ها است که به عنوان یکی از متون مهم آموزشی در حوزه های فلسفی تدریس می شود.
این کتاب به نام های مختلفی چون الأسفار، الأسفار الأربعة، الحکمة المتعالیة، الحکمة المتعالیة فی الأسفار الأربعة العقلیة، الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة، خوانده شده است.
مؤلف در مقدمه کتاب می گوید: سمیته بالحکمة المتعالیة فی المسائل الربوبیة و بنا به بعضی نسخ سمیته بالحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة
در حاشیه الهیات شفا از آن به الأسفار حاشیه الهیات، چاپ سنگی، ص 256 و در تعلیقات بر شرح حکمة الإشراق و عرشیه به الأسفار الأربعة شرح حکمة الإشراق، انتشارات بیدار، ص41، عرشیه ص231، در کسر أصنام الجاهلیة به الحکمة المتعالیة الملقب بالأسفار الأربعة کسر الأصنام الجاهلیة، چاپ اول، ص131 و 132 و در شرح هدایه اثیریه به الحکمة المتعالیة الهدایة الأثیریة، چاپ سنگی، ص258 از آن یاد کرده است.
بنابراین نام کتاب الحکمة المتعالیة یا الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة است که به الأسفار یا الأسفار الأربعة شهرت یافته است. اما در الشواهد الربوبیة عبارتی وجود دارد که با آنچه ذکر شد سازگار نیست، در مبحث وجود ذهنی صدرالمتألهین می گوید.
و اعلم أن لهذه المسألة علی هذا الوجه الذی أدرکه الراسخون فی الحکمة مدخلا عظیما فی تحقیق المعادین الجسمانی والروحانی و کثیر من المقاصد الإیمانیة ولهذا بسطنا القول فیها فی الأسفار الأربعة بسطا کثیرا ثم فی الحکمة المتعالیة بسطا متوسطا واقتصرنا هاهنا علی هذا القدر إذ فیه کفایة للمستبصر.

پیشنهاد کاربران

اسفار اربعه یا سفر های چهار گانه عرفانی ساخته اندیشه انسانی بوده و لذا حقیقت ندارند. زیرا هدف و معنای زندگی انسان در سیر و سلوک به سوی کمال، رسیدن به حق یا خداوند نبوده و نیست بلکه شناخت خداوند. انسان هم در حالت زندگی ملکوتی و هم در حالت زندگی دنیوی همیشه با خداوند بوده، هست و خواهد بود. انسان هیچگاه از خداوند جدا و بریده نشده است که در غم هجران بسوزد و بسازد و احیانا به فکر سفر کردن به سوی حق بی افتد و آنهم تحت سرپرستی یک مرشد و مراد و تحمل ریاضت های جانکاه و تزکیه نفس. در مجموع فقط یک سفر واحد وجود دارد و آنهم در قالب زنجیره انقباض و انبساط کیهانی که همه چیز و همه کس را شامل میشود. لذا عارفان تافته جدا بافته از طبیعت و کیهان نیستند که بتوانند جداگانه به حق برسند و در او فنا یابند و پس از فنا در او بقاء یابند. سیر در مراتب وجود یک امر دل بخواهی نیست بلکه جبر مطلق است. انسان به همراه نوسانات قبض و بسط کیهانی بار ها از نو متولد خواهد شد و بار ها خواهد مرد تا اینکه به همراه کیهان دوباره به حالت زندگی ملکوتی اولیه خویش باز گردد. هر فرد انسانی دارای هفت زندگی و پنج سرنوشت جنسی و عشقی می باشد که هرکدام در یک نظم کیهانی ویژه به ظهور خواهند رسید و سپری خواهند شد. این هفت زندگی نه یک بار بلکه به تعداد زیادی تکرار خواهند شد و هر بار در سطحی بالاتر از سطوح قبلی. زندگی فعلی که داریم در نوع خود پایین ترین امکان میباشد و در نهایت به برترین امکان تبدیل خواهد شد. بنابر این در حقیقت و واقعیت فقط یک سفر کلی و هفت مرحله ای وجود دارد، که اجباری صورت میگیرد و نه اختیاری. این سفر شامل همه چیز و همه کس میشود و هیچ گونه استثنائی در کار نیست.
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
خیال شاعر و عارف بزرگ راحت باشد که روز حشر و قیامت دینی هرگز به وقوع نخواهد پیوست و شیخ و عارف به همراه دیگران به زندگی ملکوتی باز خواهند گشت، بدون اینکه تسبیح این و یا خرقه آن در رقابت عنان بر عنان از یک دیگر سبقت گیرند و جای بهتری را در پیشگاه به خداوند به خود اختصاص دهند.

در دوران ابتدایی یک روز در مدرسه درس حکمت و فلسفه تدریس می شد و دانش آموزان با شور و شوق عجیبی گوشهای خودرا طوری تیز کرده بودند که قطره ای از بارش صوتی گُهر بار کلام جاری شده از زبان آقا معلم به هدر نرود و همگی دریافت و هضم و جذب و درک گردد. موضوع درس این بود که آیا همه مفاهیم و مقولات و کلمات موجود در ذهن و اندیشه انسان ریشه در تجارب حسی دارند و یا تعدادی از آنها فطری و مادر زادی بوده و ریشه در تجربه ندارند. جهت توضیح و شرح این موضوع و ارائه پاسخی روشن به این سوال و حل این مساله، آقا معلم چهار مقوله را روی تخته سیاه به شکل زیر مرقوم فرمود: حاجی ؛ مشهدی ؛ کربلایی و قُمی و سپس به توضیح و تشریح این کلمات مشغول گردید . گفت ببینید این کلمات هرکدام یک لقب میباشد و به مناسبتی خاص و ویژه توسط زبان انسان ها به یک یا چند فرد انسانی تعلق میگیرد و لذا اجزاء ماهیتی و وجودی افراد نبوده و موضوعاتی اضافی اند که به وجود آن فرد و افراد از خارج و بیرون اضافه گردیده است. بنابر این این چهار مقوله را که بزرگان حکمت و فلسفه آنها را " القاب اربعه " یا لقب های چهار گانه نامیده اند، به همراه نوزاد وارد دنیا نشده اند و فطری و مادر زادی نبوده بلکه در طی روند زندگی از بیرون به ذهن انسان رخنه کرده و در آنجا در بخش خاطرات مفاهیم ثبت و ضبط گردیده اند. بعضی از دانش آموزان حس میکردند که تاکنون چنین خوراک لذیذی را از والدین خود دریافت نکرده باشند. آقا معلم سعی بر این داشت که هضم و درک این خوراک معنوی را در وجود دانش آموزان نهادینه کند. با آوردن مثال های روشن، نحوه و چگونگی شکل گیری و ریشه و سرچشمه این مقولات چهار گانه را با دقتی دلسوزانه به دانش آموزان می آموخت.
مثال ها به شرح زیر بودند :
اگر یک فرد به شهر مشهد به قصد زیارت سفر کند و پس از رسیدن به مقصد، حرم مطهر امام رضا، امام هشتم شیعیان را زیارت کند و فضا و صحن مقدس و مبارک آن مکان را طواف نماید و سپس به شهر و روستای خود برگردد و محض رضای خداوند تبارکه و تعالی یک مجلس مهمانی به راه اندازد و همسایگان و دوستان و آشنایان و غیره را دعوت نماید و به آنها آش و گوشتی بدهد، پس از آن به وی لقب " مشهدی " داده میشود که به نوبه خود نشان جاه و جلال و منزلت و احترام می باشد.
به همین روال اگر یک فرد به زیارت صحرای منوره کربلا برود و برگرد و مهمانی را برقرار کند و آش و گوشتی به مردم محله شهر و روستای خود بدهد، آنگاه مردم به پاس احترام به وی لقب " کربلایی " میدهند. در مورد القاب " قُمی " و " حاجی " هم به همین روال و منوال. سپس خطاب به دانش آموزان توجه آنان را به این حقیقت معطوف داشت که ریشه این مقولات اربعه در تجربه می باشد و نکته مهم اینکه این القاب دو نوع می باشند، یکی درونی و باطنی و دیگری بیرونی و ماورایی. برای اینکه ذهن دانش آموزان خدای نا خواسته اختلاط پیدا نکند، آقا معلم کلام جوهر آگین خودرا ادامه داد و فرمود : منظور از باطنی و ماورایی این است که دو تا از این مقاصد سفر و زیارت در داخل مرزهای وطن قرار دارند و دو تای دیگر در خارج از مرز های وطن. لذا توجه داشته باشید که مفهوم باطنی در این مثال ها به معنای فطری و مادر زادی نمی باشد و مفهوم ماورایی هم به معنای خارج از طبیعت نیست. درس آنروز به پایان خود رسیده بود و آقا معلم به عنوان ختم درس و کلام به دانش آموزان رخصت و اجازه داد که اگر سوالی در این زمینه داشته باشند، بدون ترس و دلهره سوال یا سوالات خودرا مطرح نمایند تا چند دقیقه ای که هنوز زنگ تفریح به صدا در نیامده است، پاسخی کوتاه به سوالات داده شود. پس از بیان این مطلب، یک سکوت اعجاب انگیزی بر کلاس حکمفرما گردید تا اینکه سکوت مرگبار شکسته شد و از ته کلاس صدایی بلند شد:
آقا من حقیر یک سوال دارم. از پای تخته سیاه پاسخ به گوشش رسید : بفرمائید، سوال خودرا طرح نمایید. سوال آن دانش آموز جسور این بود: آقا معلم ، اگر یک نفر به این چهار مقصد سفر کرده باشد و آن امکان مقدسه را زیارت و طواف نموده باشد و پس از برگشت به شهر و روستا و محله خود آن چهار نوع آش و گوشت را محض رضای خدا به همسایگان و دوستان و آشنایان و غیره در محله خود داده باشد، آنگاه چه لقب شریفه ای به او تعلق خواهد گرفت ؟ آقا معلم با شنیدن این سوال گُل به گونه اش افتاد و به دانش آموزان فرمود که تاکنون در طول تدریس چندین ساله اش در باب مفاهیم و مقولات فهمی و عقلی چنین سوال جامع و زیبایی را نشنیده است و پاسخ این سوال به شرح زیر می باشد. به آن فرد به اختصار لقب " حاج مشتی کربلایی قُمقُمکی " تعلق خواهد گرفت.


کلمات دیگر: