کلمه جو
صفحه اصلی

نوغ

فرهنگ فارسی

ده دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه استان نهم . در ۱۲ کیلومتری شمال باختری رشخوار در منطقه کوهستانی و هوای آن معتدل است ۷٠۲ تن سکنه دارد. محصولش غلات انگور بادام پنبه . شغل اهالی کشاورزی گله داری کرباس بافی است .
ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس .

لغت نامه دهخدا

نوغ . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ص 427 شود.


نوغ. ( اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد، در 30 هزارگزی جنوب بجستان و 10 هزارگزی مغرب جاده بجستان به فردوس در منطقه کوهستانی گرمسیری واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ارزن و زیره ، شغل مردمش زراعت است. مزارع لیدک ، اسپورت ، درخت طوطی ، ارسک ، گزجزو این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

نوغ. ( اِخ ) دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه ، در 12 هزارگزی شمال غربی رشخوار و 10 هزارگزی شمال جاده تربت به رشخوار، در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 702 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش انگور و غلات و بنشن و بادام و پنبه ، شغل مردمش زراعت است. مزارع چنار، آبکوه ، ادیه ، شوراب ، کلاته جزو این ده است و مزار امامزاده ای به نام قوام الدین نیز در این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

نوغ. ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ص 427 شود.

نوغ . (اِخ ) دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه ، در 12 هزارگزی شمال غربی رشخوار و 10 هزارگزی شمال جاده ٔ تربت به رشخوار، در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 702 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش انگور و غلات و بنشن و بادام و پنبه ، شغل مردمش زراعت است . مزارع چنار، آبکوه ، ادیه ، شوراب ، کلاته جزو این ده است و مزار امامزاده ای به نام قوام الدین نیز در این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


نوغ . (اِخ ) دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد، در 30 هزارگزی جنوب بجستان و 10 هزارگزی مغرب جاده ٔ بجستان به فردوس در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و ارزن و زیره ، شغل مردمش زراعت است . مزارع لیدک ، اسپورت ، درخت طوطی ، ارسک ، گزجزو این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).



کلمات دیگر: