کلمه جو
صفحه اصلی

وندر

فرهنگ فارسی

و در و اندر : تدبیر صد رنگ افگنیبر روم و بر زنگ افگنی وندر میان جنگ افگنی فی اصطناع لایری . ( دیوان کبیر )
عنکبوت سیاه مثل وندر سخت سیه چرده و استخوانی .

لغت نامه دهخدا

وندر. [ وَ دَ ] (اِ) عنکبوت سیاه (در تداول مردم قزوین ): مثل وندر؛ سخت سیه چرده و استخوانی .


وندر.[ وَ دَ ] (حرف ربط + حرف اضافه ) (از: و + اندر) و در. و اندر. (فرهنگ فارسی معین ) وَاندر :
تدبیرصد رنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی
وندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لایری .

مولوی (دیوان کبیر ج 1 ص 4).



وندر.[ وَ دَ ] ( حرف ربط + حرف اضافه ) ( از: و + اندر ) و در. و اندر. ( فرهنگ فارسی معین ) وَاندر :
تدبیرصد رنگ افکنی بر روم و بر زنگ افکنی
وندر میان جنگ افکنی فی اصطناع لایری.
مولوی ( دیوان کبیر ج 1 ص 4 ).

وندر. [ وَ دَ ] ( اِ ) عنکبوت سیاه ( در تداول مردم قزوین ): مثل وندر؛ سخت سیه چرده و استخوانی.

دانشنامه عمومی

وندر روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آبیک در استان قزوین ایران است. وندر از روستاها پلکانی ایران است و مردمش به زبان تاتی سخن می گویند.
فشگلدره
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان کوهپایه شرقی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۷ نفر (۳۰خانوار) بوده است.

پیشنهاد کاربران

وندر به زبان روستای برغان یعنی کسی که حرف گوش نمیدهد سیه چشم که حرف گوش نمیدهد

در تداول گویش کرجی یعنی بچه حرف گوش نکن

زشت


کلمات دیگر: