کلمه جو
صفحه اصلی

گل زرد

فارسی به انگلیسی

yellow rose


فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان کزدز پایین بخش سر بند شهرستان اراک واقع در ۲۸ کیلومتری شمال باختری آستانه دامنه و سردسیر دارای ۱۱۱۲ تن سکنه .
دهی است از دهستان مرکزی بخش حوم. شهرستان بهبهان

لغت نامه دهخدا

گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند واقع در 2000گزی جنوب شهر نهاوند، کنار باختری راه شوسه ٔ نهاوند به ملایر و بروجرد. هوای آن سرد و دارای 300 تن سکنه است . آب آن از رودخانه و محصول آن غلات ، توتون ، چغندر و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی شهرستان بهبهان واقع در 20هزارگزی شمال باختری بهبهان و 20هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان به اهواز. هوای آن گرم و دارای 153 تن سکنه است . آب آن از چشمه و رودخانه و محصول آن غلات ، برنج ، کنجد، حبوبات ، پشم و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گل زرد. [ گ ِ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی است و آنرا از موضعی که نزدیک است به قسطنطنیه آورند. و آنرا به عربی طین الصنم وطین الاصفر خوانند سرد و خشک است بر ورمهای گرم طلا کنند نافع باشد و اسهال خونی را ببندد. (برهان ) (آنندراج ). طین زرد و طین اسفر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).


گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 14هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت . هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است . آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است . راه آن اتومبیل رو است و ساکنان از طایفه ٔ سوری و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گل زرد. [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شب بوی . (صحاح الفرس ). گیاهی است از خانواده ٔ گل سرخ . (گیاه شناسی ثابتی ص 210). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است ، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته میشود. گونه ٔ دیگری هم هست به نام گل زرد میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 271). درختچه های خرد از این گل در راه گیفان به بجنورد به حال وحشی است و برای پرچین در نقاط کوهستانی پیرامون باغها میکارند . ورد اصفر. قسمی گل محمدی به رنگ زرد و از آن قسمی پرپر است که به نهایت زیباست . (یادداشت مؤلف ) :
تا چو بر شاخ گل زرد چو دینار شود
لاله ٔ سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر.

فرخی .


گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری
ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری .

منوچهری .


گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین
ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی .

منوچهری .


دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است
گویی که شب دوش می و غالیه خورده ست .

منوچهری .


تو پنداری که نسرین و گل زرد
بباریده ست برپیروزه گون لاد.

ناصرخسرو.


رویم گل زردشد از درد جهالت
وین سرو بناوقت بخمید چو چنبر.

ناصرخسرو.


در این باغ از گل سرخ و گل زرد
پشیمانی نخورد آن کس که برخورد.

نظامی .


|| مجازاً خورشید در این بیت :
هزاران نرگس از چرخ جهانگرد
فروشد تا برآمد یک گل زرد.

نظامی .



گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 3هزارگزی شمال الیگودرز، کنار راه مالرو الیگودرز. هوای آن معتدل و دارای 261 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات ، پنبه و چغندرقند است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلقل رود شهرستان تویسرکان واقع در 27000گزی جنوب باختری شهر تویسرکان و 3000گزی شمال باختری باباکمال . دارای 10 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


گل زرد. [ گ ُ ل ِ زَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شب بوی. ( صحاح الفرس ). گیاهی است از خانواده گل سرخ. ( گیاه شناسی ثابتی ص 210 ). گونه ای است از نسترن که در گیفان و بجنورد یافت میشود و بنام گل زرد معروف است ، یک جور از این گونه به نام گل دورنگ شناخته میشود. گونه دیگری هم هست به نام گل زرد میخوانند. ( جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 271 ). درختچه های خرد از این گل در راه گیفان به بجنورد به حال وحشی است و برای پرچین در نقاط کوهستانی پیرامون باغها میکارند . ورد اصفر. قسمی گل محمدی به رنگ زرد و از آن قسمی پرپر است که به نهایت زیباست. ( یادداشت مؤلف ) :
تا چو بر شاخ گل زرد چو دینار شود
لاله سرخ چو بیجاده بتابد ز کمر.
فرخی.
گل زرد و گل خیری و بید باد شبگیری
ز فردوس آمدند امروز سبحان الذی اسری.
منوچهری.
گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین
ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی.
منوچهری.
دل غالیه فام است و رخش چون گل زرد است
گویی که شب دوش می و غالیه خورده ست.
منوچهری.
تو پنداری که نسرین و گل زرد
بباریده ست برپیروزه گون لاد.
ناصرخسرو.
رویم گل زردشد از درد جهالت
وین سرو بناوقت بخمید چو چنبر.
ناصرخسرو.
در این باغ از گل سرخ و گل زرد
پشیمانی نخورد آن کس که برخورد.
نظامی.
|| مجازاً خورشید در این بیت :
هزاران نرگس از چرخ جهانگرد
فروشد تا برآمد یک گل زرد.
نظامی.

گل زرد. [ گ ِ ل ِ زَ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی است و آنرا از موضعی که نزدیک است به قسطنطنیه آورند. و آنرا به عربی طین الصنم وطین الاصفر خوانند سرد و خشک است بر ورمهای گرم طلا کنند نافع باشد و اسهال خونی را ببندد. ( برهان ) ( آنندراج ). طین زرد و طین اسفر است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

گل زرد. [ گ ُ زَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 14هزارگزی جنوب اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آن از نهر و چاه و محصول آن غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنان از طایفه سوری و چادرنشین اند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).

گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد، واقع در 16هزارگزی شمال خاوری اشترینان ، کنار راه مالرو کوشکی بالا به اشترینان . هوای آن سرد و دارای 726 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


گل زرد. [ گ ُ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 22هزارگزی باختر الشتر و 5هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . هوای آن سرد و دارای 240 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کهمان و محصول آن غلات ، حبوبات و لبنیات است . شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . ساکنان از طایفه ٔ یوسف وند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


دانشنامه عمومی

گل زرد ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
گل زرد (الیگودرز)
گل زرد (تویسرکان)
گل زرد (سلسله)

دانشنامه آزاد فارسی

نشریۀ ادبی، فکاهی، چاپ تهران. نخستین شماره، به مدیریت یحیی سمیعیان (ریحان)، ابراهیم الفت، و حسین توفیق، در ۱۳۳۶ق، منتشر شد. ابتدا هر دو هفته یک بار و بعداً هفتگی انتشار یافت. تنها نشریه ای بود که در اشتراک سالیانه به زن های بی بضاعت تخفیف می داد.

پیشنهاد کاربران

گزارشی از روستا درمورد درخت گردو و باغهای انگور تهیه نمایید


کلمات دیگر: