مزدی موخر و مقدم امکنه مانند شلمبه و لمبه سر .
امبه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
امبه. [ اُ ب َ ] ( اِ ) سرپا ایستادگی قاب قمار، مقابل شاه و وزیر و دزد. ( از یادداشت مؤلف ). در تداول مردم تبریز امبا گویند.
امبه. [ اَ ب َ / ب ِ ] مزید مؤخر و مقدم امکنه مانند شلمبه و لمبه سر. ( یادداشت مؤلف ).
امبه. [ اَ ب َ / ب ِ ] مزید مؤخر و مقدم امکنه مانند شلمبه و لمبه سر. ( یادداشت مؤلف ).
امبه . [ اُ ب َ ] (اِ) سرپا ایستادگی قاب قمار، مقابل شاه و وزیر و دزد. (از یادداشت مؤلف ). در تداول مردم تبریز امبا گویند.
امبه . [ اَ ب َ / ب ِ ] مزید مؤخر و مقدم امکنه مانند شلمبه و لمبه سر. (یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: