کلمه جو
صفحه اصلی

مورس

فرهنگ فارسی

نعت مفعولی از توریس . به ورس رنگ کرده

لغت نامه دهخدا

مورس . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ایراس . (منتهی الارب ). || وارس . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ، ماده ٔ ورس ). و رجوع به ایراس و وارس شود. || درخت برگ آورنده . || جای اسپرکناک . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).


مورس . [ م ُ وَرْ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توریس . مورسة.به ورس رنگ کرده . (یادداشت مؤلف ). رنگ شده به گیاه ورس . (ناظم الاطباء). به ورس رنگ کرده . (از منتهی الارب ، ماده ٔ ورس ). جامه ٔ رنگ کرده به ورس . (آنندراج ).


مؤرس. [ م ُ ءَرْ رِ ] ( ع ص ) کار و خدمت گیرنده از کسی. ( آنندراج ). || آن که از کسی طلبکار است و خدمت میکند. ( ناظم الاطباء ). || آن که کشاورز گشته باشد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

مورس. [ رِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از ایراس. ( منتهی الارب ). || وارس. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ، ماده ورس ). و رجوع به ایراس و وارس شود. || درخت برگ آورنده. || جای اسپرکناک. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ).

مورس. [ م ُ وَرْ رَ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از توریس. مورسة.به ورس رنگ کرده. ( یادداشت مؤلف ). رنگ شده به گیاه ورس. ( ناظم الاطباء ). به ورس رنگ کرده. ( از منتهی الارب ، ماده ورس ). جامه رنگ کرده به ورس. ( آنندراج ).

دانشنامه عمومی

مورس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
کد مورس
ساموئل مورس
مخروطی مورس


کلمات دیگر: