to (use a) pick
کلنگ زدن
فارسی به انگلیسی
pick
مترادف و متضاد
دزدیدن، چیدن، سوار کردن، کندن، برگزیدن، فرو بردن، باز کردن، جیب بری کردن، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، نوک زدن به، ناخنک زدن
فرهنگ فارسی
کلنگ بر زمین کوبیدن و کندن و شکافتن آن را . ضربت وارد کردن با کلنگ بر زمین و دیوار برای کندن و شکافتن آن
لغت نامه دهخدا
کلنگ زدن. [ ک ُ ل َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) کلنگ بر زمین کوبیدن و کندن و شکافتن آن را ضربت وارد کردن با کلنگ بر زمین و دیوار برای کندن و شکافتن آن :
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی.
کلنگی می زند چون شیر جنگی
کلنگی نه که او باشد کلنگی.
نظامی.
و رجوع به کلنگ بمعنی دست افزار شود.کلمات دیگر: