کلمه جو
صفحه اصلی

کم پشتی

فارسی به انگلیسی

lankness, sparseness, sparsity, thinness

مترادف و متضاد

sparseness (اسم)
کم پشتی، تنکی، تنک بودن

پیشنهاد کاربران

تنکی. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] ( حامص ) چگونگی تنک. رقت. نقیض سطبری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : و خون طبیعی اندر سطبری و تنکی معتدل باشد و سرخ شیرین و خوش بوی باشد. ( ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) . || رقت. نازکی. نحیفی :
گوهر تن در تنکی یافتند
قیمت جان در سبکی یافتند.
نظامی.
مرد تنک زهره نجوید ستیز
از تنکی لرزه کند تیغ تیز.
امیرخسرو ( از آنندراج ) .
|| شفاف بودن. رقت :
گر دل تو نز تنکی راز گفت
شیشه که می خورد چرا بازگفت ؟
نظامی.
|| نرمی. لطافت. آهستگی : چون اﷲ می گویم می بینم که اﷲ گفتن من از ورای آواز و حرفهای من است و واسطه ٔ بین اﷲ همان آواز است بدان تنکی. ( کتاب المعارف ) . رجوع به تنک و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.


کلمات دیگر: