کلمه جو
صفحه اصلی

انار


مترادف انار : رمان، نار، اناربن، نارون

فارسی به انگلیسی

pomegranate, pomagranate

فرهنگ اسم ها

اسم: آنار (پسر) (ترکی) (تلفظ: anar) (فارسی: آنار) (انگلیسی: anar)
معنی: به خاطر آورنده

اسم: انار (دختر) (فارسی) (طبیعت) (تلفظ: aban) (فارسی: انار) (انگلیسی: aban)
معنی: میوه ای خوراکی با دانه های قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین، انار

مترادف و متضاد

pomegranate (اسم)
انار، درخت انار

رمان، نار


اناربن، نارون


۱. رمان، نار
۲. اناربن، نارون


فرهنگ فارسی

نار: میوهای است درشت ودارای پوست سرخ وکلفت، دانه هایش آبدارومفرح، برای تصفیه خون نافع است
درختچهای از تیر. موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند . پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش باالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است رمان ارز
نام رستاقی در قم و نیز وادی قم را می گفته اند .

سرده‌ای کوچک از اناریان درختی کوچک یا درختچه‌ای بارده و خزان‌دار که مهم‌ترین گونۀ این سرده انار معمولی است و گونۀ دیگر آن بومی جزیرۀ سوکوتراست با گل‌های صورتی و میوه‌ای با طعم ترش‌تر از انار معمولی


فرهنگ معین

( اَ ) [ په . ] ( اِ. ) = نار: درختچه ای از تیرة موردی ها دارای برگ های بیضوی و گل های قرمزرنگ . میوه اش درشت و دارای پوست سرخ و کلفت و دانه های آبدار و خوشمزه می باشد.

لغت نامه دهخدا

انار. [ اَ ] (اِخ ) یک از دهستانهای پنج گانه ٔ شهرستان رفسنجان و در شمال باختری آن واقع و دارای هوای معتدل است . آب آن از قنات و محصول عمده ٔ آن غلات ، لبنیات ،پسته ، پنبه و حبوب است . 36 آبادی بزرگ و کوچک و 4500 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


انار. [ ] (اِخ ) [ شهرکیست ] سردسیر با نعمت بسیار بر حد میان پارس و بیابان .(حدود العالم چ دانشگاه ص 136). فرهنگ جغرافیایی ایران امروزه جایی را بنام انار در فارس نشان نمیدهد.


انار. [ ] (اِخ ) نام رستاقی در قم و نیزوادی قم را میگفته اند. در تاریخ قم (ص 23) آمده است : انار در اصل اناربار بوده است بعد از آن اختصار کردند در او و گفتند انار، و انار اسم وادی قم بوده و بار اسم کنار وادی و رهگذر آن و این رستاق را اناربار نام کردند ازبرای آنکه بر کنار وادی واقع شده . و در ص 21 آمده : آب تیمره و انار بدین زمین که امروزه قبضه ٔ قم است جمع میشد. و در ص 58 آمده : [ رستاق ] انارشصت دیه [ دارد ] . و در ص 113 در ضمن تفصیل ضیعتها و دیهها انار [ دیه یا ضیعه ] از رستاق خوی بشمار آمده . صاحب فرهنگ جغرافیایی ایران ، جایی بنام انار در شهرستان قم ذکر نکرده است . و رجوع به اناربار شود.


انار. [ اَ ] (اِ) درختچه ایست از تیره ٔ موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند، پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش بالنسبه بزرگ و قرمزرنگ است . (فرهنگ فارسی معین ). میوه ٔ آن درشت و دارای پوست سرخ و کلفت است . دانه های آن شفاف و آبدار و بیشتر سرخ رنگ است و دور آنرا پوسته ٔ نازکی با موادی غذایی فراگرفته است . (از یادداشت مؤلف ) (از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 232). رمان . (برهان قاطع، ذیل رومنا) (ناظم الاطباء). و بلغت زند، رومنا. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) . نار. درخت انار درجلگه های کرانه ٔ دریای مازندران بحال وحشی فراوان است ، در نزدیکی مراوه تپه نیز دیده میشود و آنرا همه جا انار میخوانند. انار درختی است کوچک که در خاکهای شنی خوب میروید. چوب آن دارای مازوج فراوان است و دررنگرزی مصرف میشود. ریشه ٔ آن نیز دارای آلکالوئیدی است که سمیت دارد و بمقدار کم برای از میان بردن کرم تنیا در پزشکی مصرف میشود. (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 244). انار دارای اقسامی است ، شیرین و بیدانه آنرا که املیسی نامند لطیفتر از سایر اقسام و سرد باعتدال و در اول تر و با قوه ٔ قابضه و قلیل الغذا و مولد خلط صالح و نفاخ است و از این جهت باعث نعوظ محرورین است و مدر بول و مفتح و جالی و ملین طبع و مورث تشنگی است و خوردن آن بعد از طعام سبب انحدار آن و جهت تصفیه ٔ روح کبدی و تقویت جگر و استسقاء لحمی و زقی و سوءالقنیه و یرقان و سپرز و خفقان و الم سینه و سرفه ٔ حار و صاف کردن آواز و فربه کردن بدن و نفوذ فرمودن غذا و رفع جرب و حکه و نیکو کردن رنگ رخسار نافع و اکثار آن مفسد غذا و مرخی معده و مصلحش انار ترش و در باردالمزاج زنجبیل پرورده است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ). و رجوع بهمان متن و رمان شود.
درخت کوچک معروفی است که از عصاره ٔ [ میوه ٔ ] آن شراب ترتیب میدادند و درخت مذکور بنوعی بزرگ شود که انسان میتواند در سایه ٔ آن مأوی گزیند. و لباس وافود رئیس کهنه با انارها مزین میگشت و بدین جهت انارهای بسیاری در اماکن مختلف هیکل میکاشته اند. (از قاموس کتاب مقدس ) : و اگر شکم سخت نبود آنگاه سیب و انار و آبی خام بکوبد و... (هدایة المتعلمین چ دانشگاه مشهد ص 376). و ما ببلخ بودیم بچند دفعت مجمزان رسیدند از قصدار سه و چهار و پنج و نامهای یوسف آوردند و ترنج و انار و نیشکر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 251).
دلش پاره پاره شود چون انار
کرا تیغ تو بگذرد در ضمیر.

کمال اسماعیل .


کشتن و مردن که برنقش تن است
چون انار و سیب را بشکستن است .

مولوی .


شگفت نیست دلم چون انار اگر بکفید
که قطره قطره ٔ خونش بارغوان ماند.

سعدی .


عقل عاجز شود از خوشه ٔ زرین عنب
فهم حیران شود از حقه ٔ یاقوت انار.

سعدی .


زآنکه در خوان چنین میوه ضرورت باشد
مثل شفتالو و تالانه و انگور و انار.

بسحاق .


نارپستان صنمی شاخ انار.

جامی .


درویشی در حضرت ایشان پاره ای نار آورده بود... حضرت خواجه انار را قسمت کردند. (انیس الطالبین ص 97).
- آب انارین (انار ترش و شیرین ) ؛ آب انارین که با پیه افشرده باشند از نیم رطل تا یک رطل و بیست مثقال شکر خام مسهل صفرا و مقوی معده و جهت تبهای صفراوی و یرقان و جرب و حکه نافع و ضماد مطبوخ مهرای آن با پوست و تخم جهت جرب و حکه ٔ صفراوی مجرب و طلای مطبوخ آن با شراب جهت تحلیل اورام بی عدیل است و مضمضه ٔ آب آن جهت قروح خبیثه ٔ دهان و قلاع و اکتحالش جهت ناخنه و سبل نافع و ضماد عصاره ٔ آن که در طبخ غلیظ شده باشد با قدری عسل جهت قروح خبیثه و قرحه ٔ بینی و گوشت زیاد زخمها و درد گوش مفید است و سویق آن قابض و جهت رفع خواهش خوردن گِل و امثال آن زنان حامله را مؤثراست . و چون آب انارین را در ظرف مس بقوام آورند برای سلاق و حرب و تقویت باصره و جراحات مزمنه ٔ خبیثه نافع و چون جوف آنرا خالی کنند و روغن گل سرخ در آن بریزند و بآتش نرم گذارند و در گوش چکانند برای درد آن بسیار مؤثر است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- انار افشره ؛ انار افشرج . رب الرمان . (ابن البیطار).
- اناربا ؛ آش انار. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حبرمیه . (یادداشت مؤلف ) . نارباج . (دهار).
- انار بیدانه ؛ قسمی انار است که هسته و استخوان سخت باریک دارد.
- انار پوست ؛ پوست انار: گل سرخ و عصی الراعی و انار پوست اندر گلاب بپزند و بدان مضمضه میکنند [ شاید در اصل : کنند ] . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
- انار ترش و شیرین ؛ بعربی مزّ و بفارسی میخوش گویند، در سردی و تری مایل باعتدال است و انار ترش در دوم سرد و خشک و قابض و مدر بول و مسکن حرارت معده و غلیان خون و مانع سیلان مواد معده و جهت رفع خمار و قی و خفقان حار و منع صعود بخار غذا و رفع دخانیه ٔ آن نافع و اکثار آن مورث قرحه ٔ امعا و سحج و مضر مبرود و مشعف جاذبه ٔ جگرو قوه ٔ باه و مصلحش انار شیرین و زنجبیل پرورده است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ).
- اناردان (مخفف اناردانه ) ؛ بفارسی حب الرمانست ، و اناردان قابضتر از رب هریک است و در افعال قویتر و کوبیده ٔ ترش آن با مویز بالسویه و خمس آن زیره ٔ کرمانی جهت رفع قی و تقویت معده مجربست و مضر سحج و سرفه و مصلحش مویز و گردکان و بدلش سماق است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
- انار دشتی ؛ مظ، که اکثر در کوه سرات روید بار ندارد و در شکوفه ٔ آن انگبینی باشد که آنرا بمکند. (از منتهی الارب ، ذیل م ظ ظ). ضبر. (از منتهی الارب ، ذیل ض ب ر).
- انار طوقدار ؛ نوعی از انار است . (آنندراج ).
- انارگیرا ؛ غوره ٔ کوکنار. رجوع به همین ماده شود.
- انار مشک ؛ انار مصری . (فرهنگ رشیدی ).
- پوست انار ؛ پوست انار بغایت قابض و بارد و مجفف است و سفوف آن با عفص مسهل بعصر اخلاط سوخته و برای رفع آتشک بسیار مفید و جلوس در آب طبیخ آن برای سیلان حیض و خروج مقعد و ضماد آن با عسل برای رفع آثار آبله و طلای سوخته ٔ آن با عسل بر سینه و معده برای منع نزف الدم و قی الدم و نفث الدم و حقنه با آب آن که با برنج و جو مقشر بوداده جوشانیده باشند جهت رفع اسهال و سحج و مضمضه بآب طبیخ آن جهت تقویت لثه و آشامیدن آن برای سلس البول و شستن مقعد بآن برای قطع خون بواسیر و امراض مقعد و آشامیدن ساییده ٔ آن بقدر یک درهم با آب گرم جهت رفع کرم بی عدیل است . (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ). و رجوع به انار پوست در همین ترکیبات شود.
- رب انار ؛ رب انار ترش در افعال قویتر از آب آنست . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ).
- رب انار شیرین ؛ در افعال قویتر از آب او و مرخی معده و مصلحش مصطکی است . (ازتحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ). و رجوع به همین متن ورمان شود.
- رب انارین ؛ رب انارین در دوم سردو در اول خشک و قابض و برای التهاب و تشنگی مفرط و تبهای تند و قی و خمار و رفع فساد خواهش حوامل و فساد رنگ رخسار و رفع غم نافع است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ).
- گل انار ؛ گل انار در افعال مثل گلنار فارسی است و برای قطع خون بُن دندان و التیام جراحات و فتق و قلاع و ضماد آن با برگ رز بر فم معده جهت قی مفرط وعصاره ٔ آن با گلاب جهت منع ریختن مواد بچشم و رفع ورم وبا آب بارتنگ جهت قرحه ٔ احلیل و با آب جهت ابتدای داخس و خراش پا که از موزه و کفش شده باشد و با سرکه جهت باد سرخ نافع و عصاره ٔ پوست و پیه آن قائم مقام گل آنست و خوردن هفت عدد از آن که هنوز باز نشده باشد بنهجی که دست گرفته گلها را ناشتا بلع کنند برای قطع خون و بروز دمل و رمد تا یک سال آزموده است و دانهای زردی که در اقماع انار میباشد شبیه به ذرورد درافعال مثل تخم گل است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل رمان ).
- مثل انار ترکیدن ؛ دفعةً بگریه افتادن پس از خودداری . (یادداشت مؤلف ).
- امثال :
انار سمنان و شعر سلمان درهیچ جای نیست . (علاءالدوله ٔ سمنانی ).

انار. [ اَ ] (اِخ ) دهی است از شهرستان رفسنجان با 2800 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، پنبه ، پسته ، صیفی و لبنیات است . دارای ادارات دولتی و 20 باب دکان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


انار. [ اَ] (اِخ ) [ شهرکیست ] بر راه رودان از پارس و [ جای ] بانعمت . (حدود العالم چ دانشگاه ص 129). در هفتادوپنج میلی یزد، نیمه راه یزد و شهربابک شهر انار است که در جهت جنوب خاوری شصت میل تا بهرام آباد فاصله دارد. اکنون انار و بهرام آباد هر دو از توابع ایالت کرمان اند ولی این ولایت در قرون وسطی از توابع فارس بوده است و آنرا ولایت روذان میگفتند. سه شهر مهم این ولایت ابان (که انار امروز است ) و اذکان و اناس (حوالی بهرام آباد) میباشند. (از سرزمینهای خلافت شرقی ص 307) . انار امروزه یکی از دهستانهای پنج گانه ٔ شهرستان رفسنجان و حدود آن بقرار زیراست : از شمال بدهستان بافق یزد، از خاور بدهستان نوق و از جنوب بدهستان کشکوئیه و ارتفاعات شهربابک و از باختر بارتفاعات شهربابک . مرکز این دهستان نیز انار است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8). انار نام دهستان و انار نام ده مرکز دهستان هر دو ذیلاً می آید.


( آنار ) آنار. ( اِ ) رجوع به انار شود.
انار. [ اَ ] ( اِ ) درختچه ایست از تیره موردیها که گاهی آنرا تیره ای مستقل محسوب دارند و بنام انارها نامند، پوست آن خاکستری و برگهایش بیضوی و گلهایش بالنسبه بزرگ و قرمزرنگ است. ( فرهنگ فارسی معین ). میوه آن درشت و دارای پوست سرخ و کلفت است. دانه های آن شفاف و آبدار و بیشتر سرخ رنگ است و دور آنرا پوسته نازکی با موادی غذایی فراگرفته است. ( از یادداشت مؤلف ) ( از گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 232 ). رمان. ( برهان قاطع، ذیل رومنا ) ( ناظم الاطباء ). و بلغت زند، رومنا. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) . نار. درخت انار درجلگه های کرانه دریای مازندران بحال وحشی فراوان است ، در نزدیکی مراوه تپه نیز دیده میشود و آنرا همه جا انار میخوانند. انار درختی است کوچک که در خاکهای شنی خوب میروید. چوب آن دارای مازوج فراوان است و دررنگرزی مصرف میشود. ریشه آن نیز دارای آلکالوئیدی است که سمیت دارد و بمقدار کم برای از میان بردن کرم تنیا در پزشکی مصرف میشود. ( از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 244 ). انار دارای اقسامی است ، شیرین و بیدانه آنرا که املیسی نامند لطیفتر از سایر اقسام و سرد باعتدال و در اول تر و با قوه قابضه و قلیل الغذا و مولد خلط صالح و نفاخ است و از این جهت باعث نعوظ محرورین است و مدر بول و مفتح و جالی و ملین طبع و مورث تشنگی است و خوردن آن بعد از طعام سبب انحدار آن و جهت تصفیه روح کبدی و تقویت جگر و استسقاء لحمی و زقی و سوءالقنیه و یرقان و سپرز و خفقان و الم سینه و سرفه حار و صاف کردن آواز و فربه کردن بدن و نفوذ فرمودن غذا و رفع جرب و حکه و نیکو کردن رنگ رخسار نافع و اکثار آن مفسد غذا و مرخی معده و مصلحش انار ترش و در باردالمزاج زنجبیل پرورده است. ( از تحفه حکیم مؤمن ، ذیل رمان ). و رجوع بهمان متن و رمان شود.
درخت کوچک معروفی است که از عصاره [ میوه ] آن شراب ترتیب میدادند و درخت مذکور بنوعی بزرگ شود که انسان میتواند در سایه آن مأوی گزیند. و لباس وافود رئیس کهنه با انارها مزین میگشت و بدین جهت انارهای بسیاری در اماکن مختلف هیکل میکاشته اند. ( از قاموس کتاب مقدس ) : و اگر شکم سخت نبود آنگاه سیب و انار و آبی خام بکوبد و... ( هدایة المتعلمین چ دانشگاه مشهد ص 376 ). و ما ببلخ بودیم بچند دفعت مجمزان رسیدند از قصدار سه و چهار و پنج و نامهای یوسف آوردند و ترنج و انار و نیشکر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 251 ).

انار. [ اُ ] (اِخ ) شهر کوچکی است از نواحی آذربایجان دارای آب و گیاه فراوان ، بین آن و اردبیل هفت فرسنگ از کوهستان است و بیشتر میوه های اردبیل از این شهر است از ولایت بیشکین صاحب اهر ووراوی بشمار است . (از معجم البلدان ). ده اُنار جزء دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر احتمالاً همان شهر کوچکی است که یاقوت وصف کرده ، مشخصات این ده در فرهنگ جغرافیایی ایران4) بشرح زیر است :واقع در 28هزارگزی خاوری مشکین شهر و 2هزارگزی راه شوسه ٔ مشکین شهر به اردبیل با 1697 تن سکنه . آب آن از چشمه و انارچائی و محصول آن غلات ، حبوب و میوه است .


فرهنگ عمید

۱. میوه ای خوراکی با پوستی سفید یا سرخ، دانه های قرمز یا سفید آبدار، با مزۀ ترش یا شیرین که از آب آن رب تهیه می شود و در پختن برخی خوراک ها کاربرد دارد.
۲. درخت این میوه با برگ های ریز و سرخ رنگ و ساقۀ خاردار.

دانشنامه عمومی

آنار. آنار (نام کامل: آنار فرزند رسول رضایف) (ترکی آذربایجانی: Anar Rəsul oğlu Rzayev) نویسنده، سراینده، مترجم و فیلمنامه نویس اهل جمهوری آذربایجان و سکاندار اتحادیه نویسندگان جمهوری آذربایجان می باشد.
خادم هنر افتخاری آذربایجان شوروی
جایزهٔ دولتی آذربایجان شوروی
«شاعر مردم» جمهوری آذربایجان
نشان «استقلال»
نشان «شهرت»
نشان «شرف»
حقوق بازنشستگی خصوصی رئیس جمهوری آذربایجان
جایزهٔ «حیدر علی اف»
جایزهٔ «همای»
مدرک افتخاری رئیس جمهوری آذربایجان
مدال «شرف» سازمان بین المللی فرهنگ ترکی
مدال عزیر حاجی بیگف
آنار در ۱۴ مارس سال ۱۹۳۸ در باکو چشم به دنیا گشود. با آنکه در گذشته آنار به نگارش فیلمنامه ها پرداخته و در یک فیلم نیز ایفای نقش نموده، و لیکن عمدتاً به عنوان رمان نویس و نویسندهٔ داستان های کوتاه آوازه دارد.پدرش رسول رضا و مادرش نگار رفیع بیگلی نیز از نویسندگان بنام آذربایجانی هستند. پس از تکمیل تحصیل خود در مدرسهٔ ده سالهٔ موسیقی در باکو، وارد دانشکدهٔ فقه اللغه دانشگاه دولتی باکو گردید. بعد در رشته های فیلمنامه نویسی و فیلمسازی در مسکو به ادامه تحصیل پرداخت.
آنار در دهه ۱۹۶۰ شروع به نویسندگی نمود. آثار وی حاوی «در حسرت عید» (Bayram Həsrətində)، «باران بند آمد» (Yağış Kəsdi)، بندر سفید (Ağ Liman)، «آدم یک آدم» (Adamın Adamı)، «طبقه ششم ساختمان پنج طبقه» (Beşmərtəbəli Evin Altıncı Mərtəbəsi) که بعد با الهام از انگیزه های آن فیلم ساخته شده، «مجال» (Macal)، «به خاطر شما آمده ام» (Sizi Deyib Gəlmişəm)، «بدون شما» (Sizsiz)، «روزهای تابستانی شهر» (Şəhərin Yay Günləri)، «اتاق هتل» (Otel Otağı)، «من، تو، او و تلفن» (Mən, Sən, O və Telefon) و غیره… می باشد.
فیلمنامه هایی که وی برای ساخت فیلم های متنوعی نوشته است، «دریا، آتش و آسمان» (Dəniz. Od. Səma)، «روز گذشت» (Gün Keçdi) و دده قورقود را شامل می شود. آنار فیلمنامه نویس و تهیه کننده فیلم «عمر عزیر» نیز بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

اَنار (pomegranate)
میوۀ گرد و چرمی درخت انار، با نام علمی Punica granatum، از تیرۀ انار۱، با رنگ زرد مایل به قرمز. انار درختچه ای برگ ریز یا درختی کوچک و بومی آسیای جنوب غربی است که به فراوانی در نقاط حاره و نیمه حاره ای کشت می شود. طبق شواهد تاریخی، انار بومی ایران بوده و از آن جا به دیگر نواحی منتقل شده است. میوۀ انار حاوی تعداد زیادی دانه است که تازۀ آن را می خورند یا از آن رب و شراب تهیه می کنند. انار در کلیۀ سواحل دریای شمال و حتی در جنگل های جلگه ای و نیز در نقاط استپی معتدل ایران می روید. این درختچه خاردار و دارای گل های آتشین زیبایی است. انار کاشته شده واریته ای از انار وحشی است. معمولاً بدون خار، و میوه اش درشت تر است. از دو واریتۀ دیگر آن، با نام های انار پاکوتاه و انار پرپر، برای تزیین باغ ها استفاده می کنند. کلیه قسمت های انار دارای خواص دارویی اند. گل آن را به صورت جوشانده برای درمان اسهال و خون ریزی های ساده، برگ آن را به صورت جوشانده برای رفع امراضی چون ضعف معده، کم خونی، میگرن و تهوع، پوست ساقه آن را برای تقویت بدن، و گرد دانۀ آن را برای رفع ترشحات مهبلی به کار می برند. آب میوۀ آن مدر و مفرح است و برای درمان بیماری های مجرای ادراری و تنظیم ترشح صفرا مصرف می شود. پوست آن نیز دافع کرم کدوست. در شمال، از پوست میوه برای دباغی پوست و در برخی مناطق برای رنگرزی استفاده می کنند.
Punicaceae

فرهنگستان زبان و ادب

{Punica} [زیست شناسی- علوم گیاهی] سرده ای کوچک از اناریان درختی کوچک یا درختچه ای بارده و خزان دار که مهم ترین گونۀ این سرده انار معمولی است و گونۀ دیگر آن بومی جزیرۀ سوکوتراست با گل های صورتی و میوه ای با طعم ترش تر از انار معمولی

نقل قول ها

انار (نام علمی: Punica granatum) یکی از میوه های درختی است که دانه هایی اغلب قرمز، و گاهی سفید، و یا رنگ هایی بین آن دو دارد. رنگ پوست آن نیز اغلب قرمز و گاه سیاه و یا تقریباً زرد است.
• نشانه شناسی: نمادگرایی انار در ارتباط به نمادگرایی کلّی تر میوه هایی با دانه های بسیار (بالنگ، کدو، پرتقال) است. اول از همه، نماد باروری و نماد اولاد و اعقاب بسیار است.»• در یونان باستان، انار یکی از مختصات هرا و آفرودیته بوده است. در روم تاجِ سرِ عروسان از شاخه های اناربُن فراهم می شده است. در آسیا تصویر انارِ شکسته نشان دهندهٔ آرزوست… این میوه در گابون نماد باروری مادرانه است. در هند زنان برای برطرف کردنِ نازایی آب انار می نوشند… در یونان باستان، دانه های انار نماد خطاست… در شعر حماسی ایران، انار یادآور سینه است…» -> ژان شوالیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انار میوه ای معروف به همین نام می باشد. در باب‏های طهارت، صلات و اطعمه و اشربه به مناسبت از آن سخن رفته است.
برخی در جواز سجده بر پوست انار پس از جدا شدن از دانه‏ها، اشکال کرده‏اند.

شریک کردن دیگران در خوردن انار
مستحب است انسان هر انار را به تنهایی بخورد و شریک کردن دیگران در آن مکروه است.

اوقات خوردن انار
خوردن انار در شب و روز جمعه ، خوردن آن در ناشتا ، خوردن تمام دانه‏های یک انار و نیز خوردن انار با پیه آن مستحب است.

خوردن انار با دست چپ
...

[ویکی فقه] انار (قرآن). انار درختچه ای است که پوست آن خاکستری و برگ هایش بیضوی و گل هایش بالنسبه بزرگ و قرمز رنگ است. در این مدخل از واژه «رمان» استفاده شده است و مقصود، درخت انار و میوه آن است.
بر طبق آیات قرآن کریم همان طور که خوردن انار توصیه شده است، از اسراف در آن نیز نهی شده است. وهو الذی انشا جنت معروشـت... والرمان... کلوا من ثمره اذا اثمر وءاتوا حقه یوم حصاده ولاتسرفوا...(و اوست کسی که باغهایی با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوه های گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق (بینوایان از) آن را روز بهره برداری از آن بدهید و(لی) زیاده روی مکنید که او اسراف کاران را دوست ندارد.) علامه طباطبایی فرموده اند: «مقصود از متشابه و غیر متشابه در جمله (و الزیتون و الرمان متشابها و غیر متشابه) بطوری که از سیاق برمی آید این است که هر یک از آن میوه ها از نظر طعم و شکل و رنگ و امثال آن هم متشابه دارد و هم غیر متشابه .»
انار از آیات خدا
← تشابه درخت انار و میوه ها
انار در بهشت (قرآن)انار و زیتون (قرآن)انفاق انار (قرآن)اهمیت انار (قرآن)باغ انار (قرآن)تعقل در انار (قرآن)تفاوت انارها (قرآن)خالق انار (قرآن)خوردن انار (قرآن)نعمت انار (قرآن).

گویش اصفهانی

تکیه ای: enâr
طاری: enâr
طامه ای: anâr
طرقی: enar
کشه ای: enâr
نطنزی: anâr


گویش مازنی

/enaar/ انار – از انواع آن: انار شیرین – انار ترش – انار میخوش – انار شکری

انار – از انواع آن:انار شیرین – انار ترش – انار میخوش – ...


پیشنهاد کاربران

معنی اسم پسر آذری

دوکاندول1 یافته های پژوهش دشــــــــــــــوار خود درباره پراکندگی انار ( Punica granatum ) ، تنها جنس در تیره اناریان ( Punicaceae ) را که جز دوگونه ندارد، چنین جمع بندی می کند: "پایان سخن اینکه داده های گیاه شناختی، تاریخی، و لغت شناختی همگی گویای آنند که گونه امروزی بومی ایران و برخی کشورهای همجوار آن است. کشت انار پیش از تاریخ آغاز شد و گسترش آن در همان آغاز، نخست به سمت باختر و در پی آن به سوی چین، موجب شد که بومی شدن آن در کشورهای دیگر لغزشی درباره خاستگاه راستین پیش آید، زیرا در این نواحی انار بسیار است، دیرینگی دارد و ماندگار بوده است. " براستی انار خودرو در زمینهای سنگلاخ ایران، بویژه کوههای کردستان ایران، بلوچستان و افغانستان است. دربست با دوکاندول همداستانم و همان طور که خواهیم دید ، پژوهشی که در پی می آید آن را بروشنی تأیید می کند، و نظر انگلر2 که گوید انار در یونان و مجمع الجزایر آن خود روست واز همین رو بومی آسیای پیشین و بخشی از شبه جزیره بالکان بوده و بسا که گسترش آن در ایتالیا و اسپانیا در پی کشت آن در دوره تاریخی انجام شده باشد هیچ تغییری در نظر من نمی دهد. نخست اینکه همان طور که بوشان گفته است، 3 این درختان که ادعا شده در یونان خودرویند، خودرو نبوده بلکه از حالت بستانی خارج و خودرو گشته اند. 4 دو دیگر، گیریم که چنین باشد، کلیه روایات باستانی یونان درباره انار تنها به نوع بستانی آن بر می گردد و در هـــیچ موردی از خود روی آن سخن نرفته است؛ و این فرض شرادر5، به پــــــیروی از انگلر، که واژه یونانی poá در اصل به گونه خودروی بومی یونان گفته می شده و بعدها در مورد نوع بستانی هیچ پایه ای ندارد. همان طور که زین پس نشام خواهم داد، این واژه یــــــــونانی از زبان بیگانه وام گرفته شده است. دوکاندول بجا گفته
که بومی شدن این درخت در حوزه مدیترانه در واقع گسترش منطقه اولیه کشت آن بوده؛ و هنک بدرستی تمام کشت آن را از دســـــــت یونانیان پس از دوران هومر دانسته و گفته از هرم گرفته اند.
بوشان1 این نظر را که انار بومی اروپا باشد از بیخ ناوارد می داند، و مـــــــیهن Punica protopunica را که بلفور ( Balfour ) جزیره سوکوترا ( Socotra ) می دانست، جنوب عربستان ( Arabia Felix ) پیشنهاد می کند، هرچند نمی گوید چگونه این درخت از این مرکز به دیگر سرزمینها دامن کشیده است. وی برابر نتیجه گیریهای لوره در مورد مصر که می گوید این درخت ازدوره دودمان هیجدهم بومی مصر شد می ایستد، اما نکته پیشنهادی اصلی وی را که نام مصری انار وام واژه ای سامی است نادیده می گیرد. 2 نظریه بوشان با تمامی دانسته های تاریخی ناسازاست وهیچ کس پذیرای آن نشده.
گمان رفته اوستا درخت انار را haδānaēpata نامیده، 3 که چوبش در افروختن آتش و آبش در ساغرریزی آئین قربانی بکار می رفته است؛ اما این تنها تفسیر پارسیان هند و زرتشتیان یزد است و قطعیتی ندارد. به هر روی از میوه انار در نوشته های پهلوی یاد شده است ( ص 193 کتاب پیش رو ) .
نویسندگان مسلمان و جهانگردان اروپایی بارها ازانار ایرانی یاد کرده اند و نیازی به آوردن همه آنها در موضوعی که یکسره شناخته شده نیست. نــــــگاهی به فارسنامه1 و ارائه چکیده زیر از آدام اولئاریوس بس است:2
"در آنجا ناربن ، بادام و انجیر بدون ترتیب و تربیت می روید، بویژه در استان کیلان [کذا] که بیشه هائی از این درختان هست. انار خود رو که تقریباً در همه جا ، بویژه در قره باغ یافت می شود مزه ای گزنده یا ترش دارد. انار را دان کرده دانه هایش را ناردان گویند و داد و ستد آن بس شکوفاست. ایرانیان پس از خیساندنش در آب و آبگیری با پارچه در کار چاشنی های خود کنند و به چاشنی های آنها رنگ و مزه ای خواستنی می دهد. گاه آب انار را جوشانده نــــــــگاه داشته در میهمانیها درکار خوشرنگی برنج کنند و این رب به برنج مزه ای دهد روی هم رفته خوشایند. بهتــــــــــــرین انار از چِشت و قزوین است اما درشت ترینش از قره باغ خیزد . "
میرزا حیدر از اناری نام می برد که تنها ازبلورستان ( کافرستان ) خیزد؛ شیرین و ناب و خوش مزه با دانه های سفید بسیار شفاف. 3
"انگور، خربزه، سیب، انار و بواقع کلیه میوه های سمرقند نیکوست. "4 نکوئی انارهای خجند را پر آوازه کرده بود. 5 جهانگیر شاه در خاطرات خود از انار شیرین یزد و انار ملس فراه نام می برد و گوید آوازه انار یزد جهانگیر است. 1 کرافورد2 گوید "تنها انار نکوئی که دیده ام بواقع همانی است که کاروانها از سرزمینهای خاوری ایران به بخشهای شمالی هند می آورند. "
‎‎‎Yu yan tsa tsu3 گوید انــــار مـصر ( Wu - se - li, *Mwir si - li, Mirsir ) 4 در ســـــــــرزمـــــــــــــــــــــــــــــــــــین عربها ( تا ـ شی Ta - ši، تاجیک *Ta - dzik ) به پنج و شش کَتی [هر کتی: 680 گرم] می رسد.
داستان ورود به چین به دست سردار چان کی ین در مورد انار هم هست. اینجا هم مثل داستان گردو این اندیشه تنها در نوشته های نویسندگان بعد از دوره هان بچشم می خورد. نخستین بار لو کی ( Lu Ki ) ، که در فرمانروائی دودمان تسین باختری ( 265 تا 313 م. ) می زیست، در کــــتـــــــاب خود Yü ti yün šu این داستان را فرونگاشته است. Ts'i min yao šu نوشته کیا سه ـ نیو ( Kia Se - niu ) در سده ششم هم وارث این متن شده است. 5 در این جا چنین آمده که چان کی ین در هجده سالی که فرستاده دودمان هان در سرزمینهای بیــــگانه بود t'u - lin را یافت، و این نام همان nan - ši - liu است. ایــــــن داستان در Po wu či 6 نوشته چان هوا و در ‏Tu i či نوشته لی یو ( Li Yu ) ( یا لی یوان/ Li Yüan ) از دوره تانگ واگوئی شده است. شاهد رسمی دیگر را که گواه پذیرش این باور در آن دوره است در Fun ši wen kien ki نوشته فون ین ( Fun Yen ) از دوره تانــگ می توان یافت، 7 که گوید چان کی ین در سرزمینهای باختری تخم ši - liu و یونجه ( mu - su ) را بدست آورد و اینکه این دو را امروزه در همه جای چین می توان یافت. کائو چن ( Kao Č'en ) در دوره سو . . .

pomegranate

فهمیده . باهوش

لغت انار که آنرا در اشکون افغانستان آمار āmar میخوانند گویش دیگر لغت سنسکریت آمر आम्र Amra به معنای انبه است. بدل شدن امار به انار مانند بدل شدن نردبام به نردبان است. Amra در زبان سانسکریت به معنی ترش است . این واژه در زبان فارسی به amarnā تغییر یافته است
واژه انار با واژه ی آلما ( سیب ترکی ) همریشه است . زیرا از واژه ایرانی amarnā واژگان امرود به معنای گلابی و امالا←آلما به معنای سیب ( در تورکی ) به دست آمده اند.



به کوردی هه نار با تلفظ هَنار است
اسم دخترانه است
انار:نار
خوشکل ترین اسم دنیا

آنار ( Anar ) :در زبان مغولی به معنی انار

انار نوشتن به انگلیسی :/ ~anAr /
مترادف انار: رمان، نار، اناربن، نارون

در پاسخ بانو اوزرا بگم ایران هم ان داره پس واژه ایران هم ترکی هست، ، ، ول کنید جهان رو به خودتون نخندونید انگبین پارسی هست ، انسان تازی هست ، شرم کنید همه رو فروگرفتید برای خودتون . بسه


کلمات دیگر: