تبريک گفتن , شادباش گفتن
هنی
عربی به فارسی
فرهنگ اسم ها
اسم: هنی (پسر) (عربی)
معنی: گوارا، خوب، خوش
معنی: گوارا، خوب، خوش
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - گوارا : عمر و تن تو باد فزاینده و دراز عیش خوش تنوباد گوارنده وهنی . ( منوچهری ) ۲- آنچه بی رنج و بی زحمت بدست آید بی رنج : به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بیا ساقی که جاهل را هنی ترمیرسد روزی . ( حافظ )
کردن ذهبت و هنیت : کنایه از رفتم و کاری را کردم
کردن ذهبت و هنیت : کنایه از رفتم و کاری را کردم
فرهنگ معین
(هَ ) [ ع . هنی ء ] (ص . ) ۱ - گوارا. ۲ - آن چه بی رنج و بی زحمت به دست آید.
لغت نامه دهخدا
هنی. [ هََ نی ی ] ( ع ص ) خوشگوار و گوارنده. ( غیاث ). هنی :
محلش سنی باد و دولت هنی
جهانش رهی باد و گردون غلام.
روزی بی رنج می دانی که چیست
قوت ارواح و ارزاق هنی است.
وز قبل دوستان نیش نباشد گزند.
جز قناعت که دولتی است هنی.
بیا ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی.
هنی. [ هََ ن ْی ْ ] ( ع مص ) کردن. ( منتهی الارب ): ذهبت و هنیت ؛ کنایه از رفتم و کاری را کردم. ( از اقرب الموارد ).
هنی ٔ. [ هََ ] ( ع ص ) گوارا و گوارنده. هنی :
چو تشنه نباشد کس آنجا، پس آن
چه جای شراب هنی و مری است.
محلش سنی باد و دولت هنی
جهانش رهی باد و گردون غلام.
مسعودسعد.
لشکر او از خصب آن قلعه به مرتعی هنی و مربعی سنی رسیدند. ( ترجمه تاریخ یمینی ). سلطان را آن فتح سنی و نجح هنی تمام گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی ).روزی بی رنج می دانی که چیست
قوت ارواح و ارزاق هنی است.
مولوی.
در نظر دشمنان نوش نباشد هنی وز قبل دوستان نیش نباشد گزند.
سعدی.
مطلب گر توانگری خواهی جز قناعت که دولتی است هنی.
سعدی.
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم بیا ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی.
حافظ.
هنی. [ هََ ن ْی ْ ] ( ع مص ) کردن. ( منتهی الارب ): ذهبت و هنیت ؛ کنایه از رفتم و کاری را کردم. ( از اقرب الموارد ).
هنی ٔ. [ هََ ] ( ع ص ) گوارا و گوارنده. هنی :
چو تشنه نباشد کس آنجا، پس آن
چه جای شراب هنی و مری است.
ناصرخسرو.
|| آنچه بی دسترنج رسد کسی را. گوارنده از طعام و شراب. ( منتهی الارب ). || ( اِ خ ) هنی و مری ٔ؛ نام دو جوی است در شام که ازآن ِ هشام بن عبدالملک بوده است. ( از ناظم الاطباء ).هنی ٔ. [ هََ ] (ع ص ) گوارا و گوارنده . هنی :
چو تشنه نباشد کس آنجا، پس آن
چه جای شراب هنی ٔ و مری است .
|| آنچه بی دسترنج رسد کسی را. گوارنده از طعام و شراب . (منتهی الارب ). || (اِ خ ) هنی ٔ و مری ٔ؛ نام دو جوی است در شام که ازآن ِ هشام بن عبدالملک بوده است . (از ناظم الاطباء).
چو تشنه نباشد کس آنجا، پس آن
چه جای شراب هنی ٔ و مری است .
ناصرخسرو.
|| آنچه بی دسترنج رسد کسی را. گوارنده از طعام و شراب . (منتهی الارب ). || (اِ خ ) هنی ٔ و مری ٔ؛ نام دو جوی است در شام که ازآن ِ هشام بن عبدالملک بوده است . (از ناظم الاطباء).
هنی . [ هََ ن ْی ْ ] (ع مص ) کردن . (منتهی الارب ): ذهبت و هنیت ؛ کنایه از رفتم و کاری را کردم . (از اقرب الموارد).
هنی . [ هََ نی ی ] (ع ص ) خوشگوار و گوارنده . (غیاث ). هنی ٔ :
محلش سنی باد و دولت هنی
جهانش رهی باد و گردون غلام .
لشکر او از خصب آن قلعه به مرتعی هنی و مربعی سنی رسیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سلطان را آن فتح سنی و نجح هنی تمام گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
روزی بی رنج می دانی که چیست
قوت ارواح و ارزاق هنی است .
در نظر دشمنان نوش نباشد هنی
وز قبل دوستان نیش نباشد گزند.
مطلب گر توانگری خواهی
جز قناعت که دولتی است هنی .
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی .
محلش سنی باد و دولت هنی
جهانش رهی باد و گردون غلام .
مسعودسعد.
لشکر او از خصب آن قلعه به مرتعی هنی و مربعی سنی رسیدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سلطان را آن فتح سنی و نجح هنی تمام گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
روزی بی رنج می دانی که چیست
قوت ارواح و ارزاق هنی است .
مولوی .
در نظر دشمنان نوش نباشد هنی
وز قبل دوستان نیش نباشد گزند.
سعدی .
مطلب گر توانگری خواهی
جز قناعت که دولتی است هنی .
سعدی .
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را هنی تر میرسد روزی .
حافظ.
فرهنگ عمید
۱. گوارا: مطَلب، گر توانگری خواهی / جز قناعت که دولتی ست هنی (سعدی: ۹۸ ).
۲. (قید ) با گوارایی.
۲. (قید ) با گوارایی.
دانشنامه عمومی
هَنِی (انگلیسی: Hannay) که در ایران با نام حادثه جو از تلویزیون ایران دوبله و پخش گردید، نام یک مجموعه تلویزیونی بریتانیایی است که طی سال های ۱۹۸۹–۱۹۸۸ تولید و از شبکه تلویزیونی «تِیمز تی وی» پخش شد.
رابرت پاول در نقش «ریچارد هَنِی»
جیل میگر در نقش «النور آرمیتاج»
کریستوفر اسکولر در نقش «رجی آرمیتاج»
گوین ریچاردز در نقش «کنت فون شوابیگ»
دایان بال در نقش «سَل آلفورد»
مایکل کالور در نقش «سرگرد ادموند فیلیپسون»
دیوید هیگ در نقش «کنراد اسمیث»
الکس کینگستون در نقش «کرستن لارسن»
چارلز گری در نقش «فرمانده نِویل»
این سریال که بر پایهٔ رمان سی و نه پله اثر «جان باکن» و در ۱۳ قسمت ساخته شد، در واقع یک اسپین آف از فیلم سینمایی سی و نه پله (به کارگردانی «دان شارپ»؛ محصول ۱۹۷۸) است. هَنِی در سال ۲۰۰۶ میلادی در قالب ۴ دی وی دی بازنشر گردید.
رابرت پاول در نقش «ریچارد هَنِی»
جیل میگر در نقش «النور آرمیتاج»
کریستوفر اسکولر در نقش «رجی آرمیتاج»
گوین ریچاردز در نقش «کنت فون شوابیگ»
دایان بال در نقش «سَل آلفورد»
مایکل کالور در نقش «سرگرد ادموند فیلیپسون»
دیوید هیگ در نقش «کنراد اسمیث»
الکس کینگستون در نقش «کرستن لارسن»
چارلز گری در نقش «فرمانده نِویل»
این سریال که بر پایهٔ رمان سی و نه پله اثر «جان باکن» و در ۱۳ قسمت ساخته شد، در واقع یک اسپین آف از فیلم سینمایی سی و نه پله (به کارگردانی «دان شارپ»؛ محصول ۱۹۷۸) است. هَنِی در سال ۲۰۰۶ میلادی در قالب ۴ دی وی دی بازنشر گردید.
wiki: هنی
هندوانه
پیشنهاد کاربران
در زبان لری به هنوز، ، هنی می گویند
گوارا
در گویش تاتی هَنی به دیگه گویند. هَنی چه=دیگه چی.
در گفتار لری :
به مَنای هنوز، دیگر
در مثل :
فلانی هَنی نیامده = فلانی هنوز نیامده
که دو حرف ( ی، و ) جابجا شده که در گفتار لری بسیار در واژگان رخ داده است.
چندتا هَنی هم بیار = چندتا دیگه هم بیار
به مَنای هنوز، دیگر
در مثل :
فلانی هَنی نیامده = فلانی هنوز نیامده
که دو حرف ( ی، و ) جابجا شده که در گفتار لری بسیار در واژگان رخ داده است.
چندتا هَنی هم بیار = چندتا دیگه هم بیار
هنی مخفف و کوچک شده کلمه هنگام است
کلمات دیگر: