کلمه جو
صفحه اصلی

تداعی


مترادف تداعی : فراخوانش، همخوانش، یادآوری، به خاطرآوری، یکدیگر را فرا خواندن ، به خاطر آوردن، به یادآوردن

متضاد تداعی : تدافع

برابر پارسی : یادآوری، دریافت، همخوانی، بیاد آوردن، یاد آوری

فارسی به انگلیسی

calling or challenging each other, [rare.] calling (or challenging) each other, association

[rare.] calling (or challenging) each other


association


فرهنگ اسم ها

اسم: تداعی (دختر) (عربی) (تلفظ: tadaei) (فارسی: تَداعی) (انگلیسی: tadaei)
معنی: یادآوری و بخاطر آوردن در ذهن

مترادف و متضاد

فراخوانش، همخوانش، یادآوری، به‌خاطرآوری ≠ تدافع


یکدیگر را (فرا)خواندن


۱. فراخوانش، همخوانش، یادآوری، بهخاطرآوری
۲. یکدیگر را (فرا)خواندن ≠ تدافع
۳. به خاطر آوردن، به یادآوردن


فرهنگ فارسی

در روان‌کاوی، پیوندی میان یک محتوای ذهنی و یک محتوای ذهنی دیگر


یکدیگرراخواندن وگرد آمدن، باهم دعوی کردن
۱-( مصدر )هم را خواندنیکدیگر را خواندن. ۲- با هم دعوا کردن . ۳- ( اسم ) هم خوانی . جمع : تداعیات . یا تداعی معانی . پی بردن از معنیی بمعنی دیگر بیاد آوردن مفهومی بوسیل. مفهوم دیگر .
پیش آمدن دشمن یا جمع شدن بر کسی جمع شدن قوم بر کسی و بدشمنی برخاستن با وی لاغر شدن یا مردن شتر فلان یا محابه کردن یا چیستان گفتن یا خواستن چیزی را ٠

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - یکدیگر را خواندن . ۲ - با هم دعوا کردن .

لغت نامه دهخدا

تداعی. [ ت َ ] ( ع مص ) پیش آمدن دشمن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || جمع شدن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جمع شدن قوم بر کسی وبه دشمنی برخاستن با وی. || لاغر شدن یا مردن شتر فلان. || محاجّه کردن. ( اقرب الموارد ). || چیستان گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خواستن چیزی را. ( اقرب الموارد ). || شکسته شدن و ویران گردیدن دیوار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). تَداعَت ِالجُدران ُ؛ انقضَّت ْ و تهادَمَت ْ و قیل بلیت و تصدعت من غیر ان تسقط. ( اقرب الموارد ). || یکدیگر را خواندن. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تداعی معانی شود. || ویران کردن : تداعیناعلیهم الحیطان َ من جوانبها؛ یعنی دیوارها را از اطراف ، به روی ایشان ویران کردیم. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. (روان شناسی ) اصل یا حالتی که افکار و اندیشه ها و عواطف و سرگذشت ها چنان به هم مربوط می شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می شوند، تسلسل افکار، تسلسل خواطر.
۲. [قدیمی] یکدیگر را خواندن و گرد آمدن.
۳. به یاد آوردن.
* تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن، به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر.

۱. (روان‌شناسی) اصل یا حالتی که افکار و اندیشه‌ها و عواطف و سرگذشت‌ها چنان به هم مربوط می‌شوند که یکی پس از دیگری در ذهن پدیدار می‌شوند؛ تسلسل افکار؛ تسلسل خواطر.
۲. [قدیمی] یکدیگر را خواندن و گرد آمدن.
۳. به یاد آوردن.
⟨ تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن؛ به یاد آوردن یک معنی توسط معنی دیگر.


دانشنامه عمومی

تداعی در روانشناسی اشاره به یک پیوند روانی میان مفاهیم، رخدادها یا حالات ذهنی دارد که معمولاً از تجارب خاصی ریشه می گیرند. تداعی ها در چند مکاتب فکری در روانشناسی از جمله رفتارگرایی، تداعی گرایی روانکاوی، روانشناسی اجتماعیو ساختارگرایی بررسی می شوند. منشأ این ایده از افلاطون و ارسطو است بویژه اینکه ایشان به پدیده جانشینی خاطرات توجه داشتند. فیلسوفان همانند جان لاک، دیوید هیوم، دیوید هارتلیو جیمز میل نیز به این مفهوم پرداخته اند. جایگاه مفهوم تداعی در روانشناسی مدرن در زمینه هایی مانند حافظه، یادگیریو مطالعه مسیرهای عصبی، دوباره پیدا شد.

فرهنگ فارسی ساره

بیاد آوردن، یاد آور


فرهنگستان زبان و ادب

{association} [روان شناسی] در روان کاوی، پیوندی میان یک محتوای ذهنی و یک محتوای ذهنی دیگر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مدّعی بودن دو نفر نسبت به یک چیز را تداعی گویند. از این عنوان در باب قضاء سخن رفته است.
در دعاوی، گاه یکی از دو طرف مدّعی چیزی و طرف دیگر منکر ادّعای او است بدون آنکه خود ادّعایی داشته باشد. غالب موارد دعاوی چنین است. و گاه هر دو طرف، مدّعی هستند، مثلا کسی بخشی از خانۀ خود را به دیگری اجاره داده است.
پیش از سکونت مستأجر در خانه، بین آن دو در تعیین بخش مورد اجاره اختلاف پدید می آید. موجر مدّعی است بخش غربی را اجاره داده است ولی مستأجر مدّعی است مورد اجاره قسمت شرقی خانه است. در این صورت هریک، مدّعی اجارۀ بخشی از خانه و منکر اجارۀ بخشی دیگر است. دو طرف دعوا «متداعیان» و دعوای آن دو «تداعی» نامیده می شود.

حکم قاضی
حکم قاضی در موارد تداعی یا مبتنی بر قاعدۀ مدّعی و منکر است و یا بر قاعدۀ عدل و انصاف.

← بر اساس قاعده مدعی و منکر
اگر مال مورد ادّعای دو طرف، تحت تصرّف هیچ کدام از آنان نباشد، دو صورت دارد: یا بیّنه وجود ندارد و یا دارد.

← در فرض عدم وجود بینه
...

[ویکی فقه] تداعی (ابهام زدایی). واژه تداعی ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تداعی (روان شناسی)، از اصطلاحات به کار رفته در روان شناسی، به معنای زنده کردن و حاضر ساختن آموخته ها و رویدادهای گذشته در ذهن• تداعی (فقه)، از اصطلاحات به کار رفته در فقه در باب قضاء، به معنای مدّعی بودن دو نفر نسبت به یک چیز
...

[ویکی فقه] تداعی (روان شناسی). تداعی، یعنی یادآوری، همخوانی و همبستگی که عبارت است از: زنده کردن و حاضر ساختن آموخته ها و رویدادهای گذشته در ذهن، که در درجه نخست با حواس ارتباط دارد. هم چنین، روش هم خوانی اندیشه ها در ایجاد صورت های ذهنی و یادآوری دارای اثر فراوانی است.
تداعی ها ممکن است آزادانه بوده یا القائی باشند. در نوع اول، شخص بدون محرک، تداعی های خود را گسترش می دهد.در نوع دوم، کلمات به آزمودنی داده می شود و او بلافاصله با اولین تداعی که به ذهنش خطور می کند پاسخ می دهد.
پورافکاری، نصرت الله، واژه نامه روان پزشکی، تهران، فرهنگ، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص۱۲۳-۱۲۰.
تصور ترکیب یا به هم پیوستن اندیشه ها و تصور تجزیه مجدد آن ها نشان گر آغاز به اصطلاح "رویکرد شیمی ذهنی" است که نظریه تداعی را مشخص می کند. به موجب این رویکرد، از پیوند یا تداعی اندیشه های ساده می توان اندیشه های پیچیده ای را ایجاد کرد.تداعی، یک نام قدیمی برای فرایندی است که روان شناسان آن را یادگیری می نامند.
شولتز، دوان، تاریخ روان شناسی نوین، علی اکبر سیف، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۷۱، چاپ دوم، ص۶۲.
تداعی، برچسبی است بر نظریه فلسفی – روان شناسی، مبتنی بر این که، فرایندهای عالی روانی یا رفتاری از ترکیب اجزاء سازه رفتاری – روانی ناشی می گردند.تداعی گرایی، به جای این که نشان دهنده یک مکتب یا یک تفکر خاص باشد، بیشتر به صورت یک اصل کلی در خدمت پی ریزی نظریه های گوناگون به کار گرفته شده است، که ریشه های آن را می توان در معرفت شناسی ارسطویی یافت.
پورافکاری، نصرت الله، واژه نامه روان پزشکی، تهران، فرهنگ، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص۱۲۳-۱۲۰.
...

[ویکی فقه] تداعی (فقه). مدّعی بودن دو نفر نسبت به یک چیز را تداعی گویند. از این عنوان در باب قضاء سخن رفته است.
در دعاوی، گاه یکی از دو طرف مدّعی چیزی و طرف دیگر منکر ادّعای او است بدون آنکه خود ادّعایی داشته باشد. غالب موارد دعاوی چنین است. و گاه هر دو طرف، مدّعی هستند، مثلا کسی بخشی از خانۀ خود را به دیگری اجاره داده است.
پیش از سکونت مستأجر در خانه، بین آن دو در تعیین بخش مورد اجاره اختلاف پدید می آید. موجر مدّعی است بخش غربی را اجاره داده است ولی مستأجر مدّعی است مورد اجاره قسمت شرقی خانه است. در این صورت هریک، مدّعی اجارۀ بخشی از خانه و منکر اجارۀ بخشی دیگر است. دو طرف دعوا «متداعیان» و دعوای آن دو «تداعی» نامیده می شود.

حکم قاضی
حکم قاضی در موارد تداعی یا مبتنی بر قاعدۀ مدّعی و منکر است
فقه الإمام جعفر الصادق ج۶، ص۷۵.
اگر مال مورد ادّعای دو طرف، تحت تصرّف هیچ کدام از آنان نباشد، دو صورت دارد: یا بیّنه وجود ندارد و یا دارد.

← در فرض عدم وجود بینه
...

پیشنهاد کاربران

طلوع کننده. خلاق کننده.

تداعی. دنبال کردن. همراه شدن. مثال شبت امتداد کهکشان تداعی باد

هم فراخوانی/ هم فراخوانش

نو شدن تازه شدن خاطره در ذهن

تداعی : به خاطر آوردن

از چیزی به فکر چیز دیگر افتادن


کلمات دیگر: