کلمه جو
صفحه اصلی

بخشنده


مترادف بخشنده : انفاق گر، باسخاوت، بخشایشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خیر، دست ودل باز، رحمتگر، سخاوتمند، سخی، فیاض، فیض بخش، کریم، کریم النفس، گشاده دست، معطی، مکرم، نیکوکار، منان، واهب، وهاب

متضاد بخشنده : بخیل، ممسک

فارسی به انگلیسی

propitious, bounteous, charitable, forgiving, generous, magnanimous, merciful, munificent, openhearted


propitious, bounteous, charitable, forgiving, generous, magnanimous, merciful, munificent, openhearted, libral

فارسی به عربی

رحیم , سخی , کریم , متبرع , مترف , متساهل , معطاء , وفیر

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: baxšande) (صفت فاعلی از بخشیدن) آنکه چیزی را بی‌آنکه عوضی بخواهد می‌بخشد ؛ عطا کننده .


اسم: بخشنده (دختر) (فارسی) (تلفظ: bakhšande) (فارسی: بخشنده) (انگلیسی: bakhshande)
معنی: عطا کننده، ( صفت فاعلی از بخشیدن ) آنکه چیزی را بی آنکه عوضی بخواهد می بخشد

مترادف و متضاد

انفاق‌گر، باسخاوت، بخشایشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خیر، دست‌ودل‌باز، رحمتگر، سخاوتمند، سخی، فیاض، فیض‌بخش، کریم، کریم‌النفس، گشاده‌دست، معطی، مکرم، نیکوکار، منان، واهب، وهاب ≠ بخیل، ممسک


donor (اسم)
بخشنده، دهنده، اعطاء کننده، واهب، هبه کننده

pardoner (اسم)
بخشنده، کشیش امرزنده گناه

open-handed (صفت)
سخاوتمند، بخشنده، گشاده دست

good-hearted (صفت)
مهربان، بخشنده، خوش قلب

indulgent (صفت)
بخشنده، زیاده رو

large-hearted (صفت)
مساعد، سخاوتمند، بخشنده، همدرد، نظر بلند

merciful (صفت)
مهربان، کریم، بخشنده، رحیم، غفور، بخشایشگر، رحمت امیز

munificent (صفت)
کریم، سخاوتمند، بخشنده

generous (صفت)
سخی، بخشنده، زیاد

bounteous (صفت)
فراوان، سخی، سخاوتمند، بخشنده، باسخاوت، پربرکت، راد

bountiful (صفت)
سخی، بخشنده، باسخاوت، خوب ومهربان

gracious (صفت)
خوشایند، مهربان، دلپذیر، بخشنده، رئوف، توفیق دهنده، فیض بخش، زیر دست نواز، خیر خواه، مطبوع دارای لطف

placable (صفت)
مهربان، دلپذیر، مطبوع، ارام، بخشنده، دلجویی پذیر

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - داده عطا شده . ۲ - معاف عفو شده . ۳ - قسمت شده .

لغت نامه دهخدا

بخشنده. [ ب َ ش َ دَ / دِ ] ( نف ) کسی که می بخشد و داد و دهش بسیار می کند. ( ناظم الاطباء ). واهب. وهوب. ماجد. ( منتهی الارب ). واهب. وهّاب. وهوب. ( مهذب الاسماء ). سخی. دهشکار. جواد. معطی. دهنده. مانح. باذل. بذّال. بذول. ( یادداشت مؤلف ) :
بدینار کم ناز و بخشنده باش
همان دادده باش و فرخنده باش.
فردوسی.
چنین شهریاری و بخشنده ای
بگیتی ز شاهان درخشنده ای.
فردوسی.
توانا و دانا و بخشنده ای
خداوند خورشید رخشنده ای.
فردوسی.
خداوندبخشنده کارساز
خداوند روزی ده بی نیاز.
فردوسی.
دست بخشنده تو نام تو بازرگان کرد
تو کنون گویی این را چه دلیل است و نشان.
فرخی.
در جوانمردی جایی است که آنجا نرسید
هیچ بخشنده و زین پس نرسد هرگز هم.
فرخی.
ای میر نوازنده و بخشنده و چالاک
ای نام تو بنهاده قدم بر سر افلاک.
عنصری.
ماه فلک فضلی و شاه حشم جود
رخشنده تر از ماهی و بخشنده تر از شاه.
سوزنی.
چو بخشاینده و بخشنده جود
نخستین مایه ها را کرد موجود.
نظامی.
وین سعادت به زور بازو نیست
تا نبخشد خدای بخشنده.
سعدی.
ستایش خداوند بخشنده را
که موجود کرد از عدم بنده را.
سعدی ( بوستان ).
جوانمرد و خوش خوی و بخشنده باش
چو حق بر تو باشد تو برخلق پاش
سعدی ( بوستان ).
بخیلی که باشد خوش و تازه روی
بسی به ز بخشنده تلخ گوی.
امیرخسرو.
- بخشنده دست ؛ آنکه دست بخشنده دارد :
خردمندبه پیر و یزدان پرست
جوان گرد و خوش خوی و بخشنده دست.
( گرشاسب نامه ).
- بخشنده زر؛ آنکه زر بخشد و عطا کند :
شهنشاه محمود بخشنده زر
فلک ناوریده چنو تاجور.
فردوسی.
- بخشنده کف ؛ آنکه دست بخشنده دارد :
چو دانا شود مردبخشنده کف
مر او را رسد بر حقیقت شرف.
ابوشکور.
- بخشنده گنج ؛ آنکه گنج می بخشد. بسیار بخشنده :
هنرپرور و راد و بخشنده گنج
از این تخمه هرگز نبد کس برنج.
فردوسی.
|| قسمت کننده. قاسم. قسیم. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

عطاکننده، دارای دادودهش بسیار.

دانشنامه عمومی

بخشنده (به انگلیسی: The Giver) رمانی پادآرمان شهری برای کودکان اثر لوییس لوری است. این کتاب در جامعه ای که در ابتدا به عنوان جامعه ای آرمانشهری ارائه می شود و تدریجاً بیشتر و بیشتر پادآرمانشهری به نظر می رسد می گذرد. رمان پسری به نام جوناس را در دوازدهمین سال زندگیش پی می گیرد. جامعه درد و نزاع را با تبدیل به «همسانی» محو کرده است، برنامه ای که عمق احساسی را از زندگی ها زدوده است.
Lois Lowry's Newbery acceptance speech
The Giver study guide, themes, quotes, teacher resources
با وجود مناقشه و انتقاد که موضوع محتوای کتاب برای بچه ها نامناسب است، بخشنده برنده مدال نیوبری ۱۰۰۴ شد و بیش از ۵٫۳ میلیون نسخه فروش کرد.
این رمان چهارگانه ای را تشکیل می دهد.

نقل قول ها

بخشنده (به انگلیسی: The Giver) رمانی پادآرمان شهری برای کودکان اثر لوییس لوری است. این رمان جزو لیست برترین رمان های ادبیات نوجوان، برندهٔ جایزهٔ نشان نیوبری سال ۱۹۹۴ و فیلمی بر اساس آن در سال ۲۰۱۴ ساخته شده است.
• «بدترین بخش نگه داشتن خاطرات، درد نیست؛ بلکه تنهایی آن است. خاطرات را باید با دیگران سهیم شد.»• «جوناس، اگر قرار باشد که در رودخانه ای گم شوی، خاطراتت همراه تو گم نخواهند شد. خاطرات، همیشگی هستند.»• «ما کنترل بسیاری از چیزها را به دست آوردیم اما مجبور شدیم بقیهٔ آن ها را رها کنیم.»

واژه نامه بختیاریکا

پیشکِنا

جدول کلمات

کریم

پیشنهاد کاربران

باذل

همام

به انگلیسی می شه generous

عفو کننده - رحم کننده

مهربان نجیب



مهربان

سخاوتمند

راد، انفاق گر، باسخاوت، بخشایشگر، بذال، جواد، جوانمرد، خیر، دست ودل باز، رحمتگر، سخاوتمند، سخی، فیاض، فیض بخش، کریم، کریم النفس، گشاده دست، معطی، مکرم، نیکوکار، منان، واهب، وهاب

صاحب فیض

باذل یعنی بذل کننده بذل و بخشش=بخشنده

جواد . . . . راد . . . واهب . . . .


کلمات دیگر: