کلمه جو
صفحه اصلی

هورخش

فرهنگ اسم ها

اسم: هورخش (دختر) (فارسی) (تلفظ: hurakhš) (فارسی: هورخش) (انگلیسی: hurakhsh)
معنی: آفتاب عالم تاب، ( هو = خوب، رخش، رخشان ) روی هم به معنی «نیک روشن» که صفتی است برای آفتاب، ( هو = هور= آفتاب، رخ = رخشان ) روی هم به معنی «آفتاب درخشان» زیرا در ادبیات فارسی خورشید بارها با صفاتی به این مفهوم آمده است

فرهنگ فارسی

شیخ شهاب الدین سهروردی ( شیخ اشراق ) هورخش را از جهت افاضه نور و حرارت سرچشمه انتفاع عظیم دانسته و در مقالات خود با تعبیرهای مختلف از آن تجلیل بسیار می کند . از جمله آثار شیخ الاشراق دو گفتار یا به تعبیر اصح دو نیایش است بنام هورخش کبیر هورخش صغیر . درباره اشتقاق هورخش چند نظر است : ۱ - نخست آنکه مرکب از [ هو ] که در اوستا و پهلوی بمعنی خوب است و [ رخش ] بمعنی [ نیک روشن ] صفتی است برای آفتاب و در نیایش سهروردی نیز چنین آمده است . ۲ - آنکه اصل کلمه [ هوررخش ] فرض شور ( مرکب از دو کلمه [ هور ] و [ رخش ] یعنی آفتاب رخشان چه در ادبیات پارسی خورشید بارها به صفاتی بدین مفهوم آمده .
آفتاب درخشان، آفتاب عالمتاب، خورشیددرخشان

فرهنگ معین

(رَ ) (اِ. ) آفتاب ، خورشید.

لغت نامه دهخدا

هورخش. [ رَ ] ( اِ ) به معنی هور است که نام آفتاب عالمتاب باشد. ( برهان ). نخستین کسی که این اصطلاح را در مصنفات خود به کار برده ، تا آنجا که می دانیم ، شیخ شهاب الدین سهروردی است. وی در کتاب «المشارع و المطارحات »، فصل سوم در کیفیت ظهور مغیبات ، این کلمه را به کار برده و نیز در حکمةالاشراق وی این کلمه دیده میشود... از جمله آثار شیخ اشراق دو گفتار و یا به تعبیر اصح دو نیایش است که به نام هورخش کبیر و هورخش صغیر... در وجه اشتقاق این کلمه سه وجه در نظر است : نخست آنکه مرکب از هو = خوب و رخش به معنی رخشان و روشن و روی هم به معنی نیک روشن و صفتی است که برای آفتاب آمده است...: انت هورخش الشدید. آقای هنینگ این وجه را مردود دانسته است واما آقای پورداود درست شمرده اند. دوم آنکه این کلمه از هُوَرَخشئته اوستایی است که جزء دوم آن که «خشئته » است در پهلوی و بعد در فارسی کوتاه و «شید» شده است. وجه سوم آنکه هورخش مخفف هوررخش است یعنی آفتاب درخشان و راء اول حذف شده است. این وجه را استاد هنینگ پذیرفته اند. در ادبیات فارسی خورشید بارها به صفاتی بدین مفهوم یاد شده. ( از حاشیه برهان چ معین ).

فرهنگ عمید

آفتاب درخشان، آفتاب عالم تاب، خورشید رخشان.

پیشنهاد کاربران

کلمه از دو بخش تشکیل شده :
- هور که شکل تغییریافته کلمه ترکی akur یا akar با معنی تابنده از فعل akmak به معنی درخشیدن ، تابیدن ، حرکت کردن نور ( در این مورد ) ، که با حذف الف از ابتدا و ایجاد صورت های گوناگون خور ، کر ، هور وارد فارسی شده
- اخش که این نیز از فعل ترکی akmak و از مشتق akısh که در نقش اسم به معنای تابش و در نقش صفت به معنای تابان می باشد برگرفته شده که با تغییر شکل آن به آخش و اخش

به صورت اخش وارد فارسی شده و به همین شکل مورد استفاده قرار گرفته که در مجموع کلمه " هورخش" تابش تابنده یا تابنده تابان یا تابنده تابناک.



کلمات دیگر: