اسم: دومان (دختر، پسر) (ترکی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: duman) (فارسی: دومان) (انگلیسی: duman)
معنی: مه، غبار
معنی: مه، غبار
دومان . (اِ) مالی بود که از قصابان می گرفتند. (تاریخ حلب ج 3 ص 303).
دومان . (ترکی ، اِ) در لهجه ٔ قزوین هوای مه آلود است . || طوفان . (یادداشت مؤلف ).
دومان . [ دَ وَ ] (ع اِمص ) دوماء. گرد چیزی بر گردیدن مرغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مالی که به عنوان مالیات از قصابان میگرفتند