معنی: یاری دهنده و مددکار دین، ( اَعلام ) نصیرالدین طوسی ( = خواجه نصیر طوسی ) : [، قمری] دانشمند ایرانی، وزیر هلاکوخان و بنیانگذار رصدخانه ی مراغه، مؤلف اثرهای علمی متعدد در ریاضیات، نجوم، منطق، فلسفه و اخلاق، از جمله: اساسالاقتباس، اخلاق ناصری، بیست باب، تحریر اصول اقلیدس، تحریر مَجِسطی، تذکره نصیریه، شکل القطاع، ( در اعلام ) نام بسیاری از اشخاص معروف در تاریخ از جمله خواجه نصیرالدین طوسی، یاری دهنده دین، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی
نصیرالدین
فرهنگ اسم ها
معنی: یاری دهنده و مددکار دین، ( اَعلام ) نصیرالدین طوسی ( = خواجه نصیر طوسی ) : [، قمری] دانشمند ایرانی، وزیر هلاکوخان و بنیانگذار رصدخانه ی مراغه، مؤلف اثرهای علمی متعدد در ریاضیات، نجوم، منطق، فلسفه و اخلاق، از جمله: اساسالاقتباس، اخلاق ناصری، بیست باب، تحریر اصول اقلیدس، تحریر مَجِسطی، تذکره نصیریه، شکل القطاع، ( در اعلام ) نام بسیاری از اشخاص معروف در تاریخ از جمله خواجه نصیرالدین طوسی، یاری دهنده دین، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی
(تلفظ: nasiroddin) (عربی) یاری دهنده و مددکار دین ؛ (در اعلام) نام بسیاری از اشخاص معروف در تاریخ از جمله خواجه نصیرالدین طوسی.
فرهنگ فارسی
ابوالرشید
نصرالله خوافی سالها در مملکت ماورئ النهر به وزارت میرزا الغ بیگ قیام و اقدام می نمود ) ) . وی به سال ۸۴۵ هجری قمری در گذشت .
لغت نامه دهخدا
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ )محمدبن الناقد یا احمدبن محمدبن علی بن احمدبن ناقد مکنی به ابوالازهر. وزیر المستنصرباﷲ عباسی است و پس از وفات المستنصر مدتی نیز وزارت المستعصم باﷲ را داشت و به سال 642 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ الخلفاء ص 98) (تجارب السلف ص 349).
نصیرالدین .[ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد بیگ بن خلیل ، چهارمین از حکام ذوالقدریه است و از 800 تا 846 هَ . ق . حکومت کرده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ذوالقدریه شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) ابن مهدی مکنی به ابوالحسن ، وزیر الناصرلدین اﷲ عباسی است. رجوع به تجارب السلف ص 332 شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن الناقد. رجوع به نصیرالدین محمدبن الناقد شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) ارتق ارسلان المنصور، ششمین از امرای ارتقیه ماردین است ، در حوالی سنه 597 به حکومت رسیده و تا 637 امارت کرد. ( یادداشت مؤلف ).
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) جقربن یعقوب همدانی. رجوع به جقربن یعقوب شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) حمزةبن عبداﷲ. رجوع به نصیرالدین عبداﷲبن حمزة شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبدالجلیل بن ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی رازی ملقب به نصیرالدین ومکنی به ابوالرشید از علمای شیعه و از مؤلفین قرن ششم هَ. ق. است ، وی به سال 504 هَ. ق. ولادت یافته و بعد از سال 585 درگذشته است از تصنیفات اوست : کتاب البراهین فی امامة امیرالمؤمنین ، کتاب السوءالات و الجوابات ، مفتاح التذکیر، کتاب تنزیه عایشه. اما مهمترین تصنیف وی کتاب «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض » است که به عنوان کتاب النقض شهرت یافته و آن ردی است بر کتاب «بعض فضائح الروافض » که یکی از متعصبان اهل سنت در طعن بر مذهب تشیع تألیف کرده است ،نصیرالدین در کتاب النقص با انشای روان پارسی به شیوه ای مستدل با استناد به اخبار و احادیث دلیل مصنف «بعض فضائح الروافض » را رد، و حقانیت مذهب تشیع را اثبات کرده است. تاریخ تألیف این کتاب را در حدود 560 هَ. ق. حدس زده اند. ( از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 985 به بعد ). و نیز رجوع به مقدمه و تعلیقات آقای محدث بر کتاب النقض چ تهران 1331-1335 شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبدالحمید شیرازی ، رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447 و نیز رجوع به نصراﷲبن محمدبن عبدالحمید منشی شود.
نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبداﷲبن حمزةبن حسن ، یا حمزةبن عبداﷲ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوطالب و مشهور به نصیرالدین طوسی ، از اکابر علمای امامیه قرن ششم است. وی از شاگردان ابوالفتوح رازی و استاد و ممدوح قطب الدین کیدری و معاصر ابن شهرآشوب است. او راست : 1 - ایجاز المطالب فی ابرازالمذاهب ، به فارسی. 2- الهادی الی النجات ، در اثبات مذهب اثناعشری.3 - الوافی بکلام المثبت و النافی. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 201 ). و نیز رجوع به امل الاَّمل و الذریة ج 2 ص 487 شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) (ملا...) رجوع به ملانصرالدین و ریحانة الادب ج 4 ص 202 شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) ابن مهدی مکنی به ابوالحسن ، وزیر الناصرلدین اﷲ عباسی است . رجوع به تجارب السلف ص 332 شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن الناقد. رجوع به نصیرالدین محمدبن الناقد شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) ارتق ارسلان المنصور، ششمین از امرای ارتقیه ٔ ماردین است ، در حوالی سنه ٔ 597 به حکومت رسیده و تا 637 امارت کرد. (یادداشت مؤلف ).
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) جقربن یعقوب همدانی . رجوع به جقربن یعقوب شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) حمزةبن عبداﷲ. رجوع به نصیرالدین عبداﷲبن حمزة شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن حمزةبن حسن ، یا حمزةبن عبداﷲ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوطالب و مشهور به نصیرالدین طوسی ، از اکابر علمای امامیه ٔ قرن ششم است . وی از شاگردان ابوالفتوح رازی و استاد و ممدوح قطب الدین کیدری و معاصر ابن شهرآشوب است . او راست : 1 - ایجاز المطالب فی ابرازالمذاهب ، به فارسی . 2- الهادی الی النجات ، در اثبات مذهب اثناعشری .3 - الوافی بکلام المثبت و النافی . (از ریحانة الادب ج 4 ص 201). و نیز رجوع به امل الاَّمل و الذریة ج 2 ص 487 شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالجلیل بن ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی رازی ملقب به نصیرالدین ومکنی به ابوالرشید از علمای شیعه و از مؤلفین قرن ششم هَ . ق . است ، وی به سال 504 هَ . ق . ولادت یافته و بعد از سال 585 درگذشته است از تصنیفات اوست : کتاب البراهین فی امامة امیرالمؤمنین ، کتاب السوءالات و الجوابات ، مفتاح التذکیر، کتاب تنزیه عایشه . اما مهمترین تصنیف وی کتاب «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض » است که به عنوان کتاب النقض شهرت یافته و آن ردی است بر کتاب «بعض فضائح الروافض » که یکی از متعصبان اهل سنت در طعن بر مذهب تشیع تألیف کرده است ،نصیرالدین در کتاب النقص با انشای روان پارسی به شیوه ای مستدل با استناد به اخبار و احادیث دلیل مصنف «بعض فضائح الروافض » را رد، و حقانیت مذهب تشیع را اثبات کرده است . تاریخ تألیف این کتاب را در حدود 560 هَ . ق . حدس زده اند. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 985 به بعد). و نیز رجوع به مقدمه و تعلیقات آقای محدث بر کتاب النقض چ تهران 1331-1335 شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحمید شیرازی ، رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447 و نیز رجوع به نصراﷲبن محمدبن عبدالحمید منشی شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی کاشی حلی ، ملقب به نصیرالدین ، فقیه و متکلم امامی قرن هشتم است ، در کاشان متولد شد و در حله نشو و نما یافت . وفاتش به سال 755 «یا موافق آنچه از شهید اول نقل شده [ هفتصد و ] هفتاد و پنجم در نجف واقع شد». وی در بغداد و حله به تدریس مشغول بوده است و شهید اول از او به تجلیل و احترام نام می برد، او راست : 1- حاشیه ٔ شرح اشارات خواجه نصیر طوسی . 2- حاشیه ٔ شرح شمسیه ٔ عمر کاتبی قزوینی . 3- حاشیه ٔ شرح طوالع قاضی بیضاوی . 4- حاشیه ٔ شرح قدیم تجرید. (از ریحانة الادب ج 4 ص 202). و نیز رجوع به هدیة الاحباب ص 255 و مجالس المؤمنین ص 166 شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد اصفهانی ملقب به نصیرالدین و معروف به میرزا نصیر اصفهانی . رجوع به نصیر، محمد اصفهانی شود.
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ )(خواجه ...) نصراﷲ خوافی ، سالها در مملکت ماوراءالنهر به وزارت میرزا الغبیگ قیام و اقدام می نمود. وی به سال 845 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ الخلفاء ص 361).
نصیرالدین .[ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن المظفربن ابی توبه ، ملقب به نظام الملک ، ظهیرالاسلام ، بهاءالدوله ، کافی الملک ،عین خراسان و نصیرالدین مکنی به ابوالقاسم ، از شعراو فضلای قرن ششم و از مشاهیر وزرای سلطان سنجر سلجوقی است . در سال 521 به وزارت رسید و به سال 526 هَ . ق . معزول و با فرزندش شمس الدین علی محبوس شد . عوفی آرد: «روایت کرده اند که اورا دو دوات بود... یکی دوات چوبین که فتاوی را جواب کردی و یکی زرین بود که توقیع ملک کردی » او راست :
در آب نشسته تشنه حلقی دارم
افکنده به زیر خویش دلقی دارم
زیبنده کسی نیست مرا در غربت
گرینده به شهر خویش خلقی دارم .
از دولت وجاه اوفتادم
در سایه ٔ چاه او فتادم
چون یوسف در غیابت الجب
بی هیچ گناه اوفتادم .
(از لباب الالباب چ نفیسی ص 75) (تعلیقات قزوینی ص 577). و نیز رجوع به تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 293 و تاریخ السلجوقیه ص 268 و تاریخ الخلفاء ص 199 شود.
دانشنامه عمومی
نصیرالدین (دهانه)، یک دهانه برخوردی در ماه
نصیرالدین همایون، دومین پادشاه امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان
خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، زبان شناس، ریاضیدان و منجم ایرانی
نصیرالدین عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابی الفضل قزوینی مشهور به عبدالجلیل قزوینی رازی
این دهانه ۱ دهانه اقماری دارد.