کلمه جو
صفحه اصلی

نصیرالدین

فرهنگ اسم ها

اسم: نصیرالدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: nasiroddin) (فارسی: نَصيرالدين) (انگلیسی: nasiroddin)
معنی: یاری دهنده و مددکار دین، ( اَعلام ) نصیرالدین طوسی ( = خواجه نصیر طوسی ) : [، قمری] دانشمند ایرانی، وزیر هلاکوخان و بنیانگذار رصدخانه ی مراغه، مؤلف اثرهای علمی متعدد در ریاضیات، نجوم، منطق، فلسفه و اخلاق، از جمله: اساسالاقتباس، اخلاق ناصری، بیست باب، تحریر اصول اقلیدس، تحریر مَجِسطی، تذکره نصیریه، شکل القطاع، ( در اعلام ) نام بسیاری از اشخاص معروف در تاریخ از جمله خواجه نصیرالدین طوسی، یاری دهنده دین، نام یکی از علمای بزرگ ریاضی و نجوم و حکمت ایران در قرن هفتم، خواجه نصیرالدین طوسی

(تلفظ: nasiroddin) (عربی) یاری دهنده و مددکار دین ؛ (در اعلام) نام بسیاری از اشخاص معروف در تاریخ از جمله خواجه نصیرالدین طوسی.


فرهنگ فارسی

محمود بن المظفر بن ابی توبه ملقب به نظام الملک ظهیر الاسلام بهائ الدوله کافی الملک عین خراسان و نصیر الدین مکنی به ابوالقاسم از شعرا و فضلای قرن ششم و از مشاهیر وزرای سلطان سنجر سلجوقی است . در سال ۵۲۱ به وزرات رسید و به سال ۵۲۶ هجری قمری معزول و با فرزندش شمس الدین علی محبوس شد .
ابوالرشید
نصرالله خوافی سالها در مملکت ماورئ النهر به وزارت میرزا الغ بیگ قیام و اقدام می نمود ) ) . وی به سال ۸۴۵ هجری قمری در گذشت .

لغت نامه دهخدا

نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ )محمدبن الناقد یا احمدبن محمدبن علی بن احمدبن ناقد مکنی به ابوالازهر. وزیر المستنصرباﷲ عباسی است و پس از وفات المستنصر مدتی نیز وزارت المستعصم باﷲ را داشت و به سال 642 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ الخلفاء ص 98) (تجارب السلف ص 349).


نصیرالدین .[ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد بیگ بن خلیل ، چهارمین از حکام ذوالقدریه است و از 800 تا 846 هَ . ق . حکومت کرده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ذوالقدریه شود.


نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) ( ملا... ) رجوع به ملانصرالدین و ریحانة الادب ج 4 ص 202 شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) ابن مهدی مکنی به ابوالحسن ، وزیر الناصرلدین اﷲ عباسی است. رجوع به تجارب السلف ص 332 شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) احمدبن محمدبن الناقد. رجوع به نصیرالدین محمدبن الناقد شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) ارتق ارسلان المنصور، ششمین از امرای ارتقیه ماردین است ، در حوالی سنه 597 به حکومت رسیده و تا 637 امارت کرد. ( یادداشت مؤلف ).

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) جقربن یعقوب همدانی. رجوع به جقربن یعقوب شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) حمزةبن عبداﷲ. رجوع به نصیرالدین عبداﷲبن حمزة شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبدالجلیل بن ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی رازی ملقب به نصیرالدین ومکنی به ابوالرشید از علمای شیعه و از مؤلفین قرن ششم هَ. ق. است ، وی به سال 504 هَ. ق. ولادت یافته و بعد از سال 585 درگذشته است از تصنیفات اوست : کتاب البراهین فی امامة امیرالمؤمنین ، کتاب السوءالات و الجوابات ، مفتاح التذکیر، کتاب تنزیه عایشه. اما مهمترین تصنیف وی کتاب «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض » است که به عنوان کتاب النقض شهرت یافته و آن ردی است بر کتاب «بعض فضائح الروافض » که یکی از متعصبان اهل سنت در طعن بر مذهب تشیع تألیف کرده است ،نصیرالدین در کتاب النقص با انشای روان پارسی به شیوه ای مستدل با استناد به اخبار و احادیث دلیل مصنف «بعض فضائح الروافض » را رد، و حقانیت مذهب تشیع را اثبات کرده است. تاریخ تألیف این کتاب را در حدود 560 هَ. ق. حدس زده اند. ( از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 985 به بعد ). و نیز رجوع به مقدمه و تعلیقات آقای محدث بر کتاب النقض چ تهران 1331-1335 شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبدالحمید شیرازی ، رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447 و نیز رجوع به نصراﷲبن محمدبن عبدالحمید منشی شود.

نصیرالدین. [ ن َ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبداﷲبن حمزةبن حسن ، یا حمزةبن عبداﷲ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوطالب و مشهور به نصیرالدین طوسی ، از اکابر علمای امامیه قرن ششم است. وی از شاگردان ابوالفتوح رازی و استاد و ممدوح قطب الدین کیدری و معاصر ابن شهرآشوب است. او راست : 1 - ایجاز المطالب فی ابرازالمذاهب ، به فارسی. 2- الهادی الی النجات ، در اثبات مذهب اثناعشری.3 - الوافی بکلام المثبت و النافی. ( از ریحانة الادب ج 4 ص 201 ). و نیز رجوع به امل الاَّمل و الذریة ج 2 ص 487 شود.

نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) (ملا...) رجوع به ملانصرالدین و ریحانة الادب ج 4 ص 202 شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) ابن مهدی مکنی به ابوالحسن ، وزیر الناصرلدین اﷲ عباسی است . رجوع به تجارب السلف ص 332 شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن محمدبن الناقد. رجوع به نصیرالدین محمدبن الناقد شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) ارتق ارسلان المنصور، ششمین از امرای ارتقیه ٔ ماردین است ، در حوالی سنه ٔ 597 به حکومت رسیده و تا 637 امارت کرد. (یادداشت مؤلف ).


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) جقربن یعقوب همدانی . رجوع به جقربن یعقوب شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) حمزةبن عبداﷲ. رجوع به نصیرالدین عبداﷲبن حمزة شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبداﷲبن حمزةبن حسن ، یا حمزةبن عبداﷲ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوطالب و مشهور به نصیرالدین طوسی ، از اکابر علمای امامیه ٔ قرن ششم است . وی از شاگردان ابوالفتوح رازی و استاد و ممدوح قطب الدین کیدری و معاصر ابن شهرآشوب است . او راست : 1 - ایجاز المطالب فی ابرازالمذاهب ، به فارسی . 2- الهادی الی النجات ، در اثبات مذهب اثناعشری .3 - الوافی بکلام المثبت و النافی . (از ریحانة الادب ج 4 ص 201). و نیز رجوع به امل الاَّمل و الذریة ج 2 ص 487 شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالجلیل بن ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی رازی ملقب به نصیرالدین ومکنی به ابوالرشید از علمای شیعه و از مؤلفین قرن ششم هَ . ق . است ، وی به سال 504 هَ . ق . ولادت یافته و بعد از سال 585 درگذشته است از تصنیفات اوست : کتاب البراهین فی امامة امیرالمؤمنین ، کتاب السوءالات و الجوابات ، مفتاح التذکیر، کتاب تنزیه عایشه . اما مهمترین تصنیف وی کتاب «بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض » است که به عنوان کتاب النقض شهرت یافته و آن ردی است بر کتاب «بعض فضائح الروافض » که یکی از متعصبان اهل سنت در طعن بر مذهب تشیع تألیف کرده است ،نصیرالدین در کتاب النقص با انشای روان پارسی به شیوه ای مستدل با استناد به اخبار و احادیث دلیل مصنف «بعض فضائح الروافض » را رد، و حقانیت مذهب تشیع را اثبات کرده است . تاریخ تألیف این کتاب را در حدود 560 هَ . ق . حدس زده اند. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 985 به بعد). و نیز رجوع به مقدمه و تعلیقات آقای محدث بر کتاب النقض چ تهران 1331-1335 شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالحمید شیرازی ، رجوع به مجمعالفصحا چ مصفا ج 3 ص 1447 و نیز رجوع به نصراﷲبن محمدبن عبدالحمید منشی شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی کاشی حلی ، ملقب به نصیرالدین ، فقیه و متکلم امامی قرن هشتم است ، در کاشان متولد شد و در حله نشو و نما یافت . وفاتش به سال 755 «یا موافق آنچه از شهید اول نقل شده [ هفتصد و ] هفتاد و پنجم در نجف واقع شد». وی در بغداد و حله به تدریس مشغول بوده است و شهید اول از او به تجلیل و احترام نام می برد، او راست : 1- حاشیه ٔ شرح اشارات خواجه نصیر طوسی . 2- حاشیه ٔ شرح شمسیه ٔ عمر کاتبی قزوینی . 3- حاشیه ٔ شرح طوالع قاضی بیضاوی . 4- حاشیه ٔ شرح قدیم تجرید. (از ریحانة الادب ج 4 ص 202). و نیز رجوع به هدیة الاحباب ص 255 و مجالس المؤمنین ص 166 شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمد اصفهانی ملقب به نصیرالدین و معروف به میرزا نصیر اصفهانی . رجوع به نصیر، محمد اصفهانی شود.


نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ )(خواجه ...) نصراﷲ خوافی ، سالها در مملکت ماوراءالنهر به وزارت میرزا الغبیگ قیام و اقدام می نمود. وی به سال 845 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ الخلفاء ص 361).


نصیرالدین .[ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) محمودبن المظفربن ابی توبه ، ملقب به نظام الملک ، ظهیرالاسلام ، بهاءالدوله ، کافی الملک ،عین خراسان و نصیرالدین مکنی به ابوالقاسم ، از شعراو فضلای قرن ششم و از مشاهیر وزرای سلطان سنجر سلجوقی است . در سال 521 به وزارت رسید و به سال 526 هَ . ق . معزول و با فرزندش شمس الدین علی محبوس شد . عوفی آرد: «روایت کرده اند که اورا دو دوات بود... یکی دوات چوبین که فتاوی را جواب کردی و یکی زرین بود که توقیع ملک کردی » او راست :
در آب نشسته تشنه حلقی دارم
افکنده به زیر خویش دلقی دارم
زیبنده کسی نیست مرا در غربت
گرینده به شهر خویش خلقی دارم .
از دولت وجاه اوفتادم
در سایه ٔ چاه او فتادم
چون یوسف در غیابت الجب
بی هیچ گناه اوفتادم .
(از لباب الالباب چ نفیسی ص 75) (تعلیقات قزوینی ص 577). و نیز رجوع به تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 2 ص 293 و تاریخ السلجوقیه ص 268 و تاریخ الخلفاء ص 199 شود.


دانشنامه عمومی

نصیرالدین می تواند به موارد زیر اشاره کند:
نصیرالدین (دهانه)، یک دهانه برخوردی در ماه
نصیرالدین همایون، دومین پادشاه امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان
خواجه نصیرالدین طوسی، فیلسوف، متکلم، فقیه، دانشمند، زبان شناس، ریاضیدان و منجم ایرانی
نصیرالدین عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابی الفضل قزوینی مشهور به عبدالجلیل قزوینی رازی


کلمات دیگر: