کلمه جو
صفحه اصلی

تلاطم


مترادف تلاطم : تموج، تنش، جنب وجوش، جنبش، هیجان، به هم برآمدن، به هم خوردن

برابر پارسی : خروشیدن، آشفتگی، شورش

فارسی به انگلیسی

dashing, collision, agitation, choppiness, pitch, toss, unrest

dashing, collision


choppiness, pitch, toss, unrest


فارسی به عربی

رمیة , شذب , صخب , صدمة , کشکشة

فرهنگ اسم ها

اسم: تلاطم (دختر) (فارسی) (تلفظ: talātom) (فارسی: تَلاطُم) (انگلیسی: talatom)
معنی: آشفتگی

مترادف و متضاد

agitation (اسم)
تحریک، پریشانی، تلاطم، هیجان، سراسیمگی، اشفتگی

turbulence (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

shock (اسم)
توده، تلاطم، ضرب، ضغطه، لطمه، تصادم، صدمه، تکان، خرمن، هول، تشنج سخت، هراس ناگهانی

toss (اسم)
تلاطم، پرتاب

emotion (اسم)
تلاطم، شور، هیجانی، هیجانات

lop (اسم)
تلاطم

ruffle (اسم)
تکبر، تلاطم

turbulency (اسم)
تلاطم، اشفتگی، اشوب، اغتشاش، گردنکشی

تموج


تنش، جنب‌وجوش، جنبش، هیجان


به‌هم برآمدن


به هم خوردن


۱. تموج،
۲. تنش، جنبوجوش، جنبش، هیجان
۳. بههم برآمدن،
۴. به هم خوردن


فرهنگ فارسی

بهم سیلی زدن، خروشیدن، به هم خوردن امواج دریا
۱ -( مصدر ) بهم خوردن بهم بر آمدن بیکدیگر خوردن ( موجها ) : تلاطم امواج . ۲ - بهم تپانچه زدن لطمه زدن بیکدیگر سیلی زدن . ۳ - ( اسم ) بهم خوردگی . ۴ - سیلی زنی . جمع تلاطمات .

آشفتگی شدید در میانگین حرکت هوا یا هر شارۀ دیگر


فرهنگ معین

(تَ طُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - به هم خوردن . ۲ - به یکدیگر لطمه زدن .

لغت نامه دهخدا

تلاطم. [ ت َ طُ ] ( ع مص ) با یکدیگر ( بیکدیگر ) تپانچه زدن. ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). باهم طپانچه زدن. ( منتهی الارب ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) برهم خوردگی. ( ناظم الاطباء ). آشوب. شوریدگی. شورش [در دریا]. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
- تلاطم امواج ؛ برهم خوردن موجها. ( ناظم الاطباء ). بر یکدیگر زدن موجهای دریا. ( غیاث اللغات ). باهم زدن موج دریا. ( آنندراج ). خوردن موجی بر موجی. با یکدیگر خوردن موجهای دریا. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : از میان تلاطم امواج محبت سر برآورد و گفت. ( گلستان ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] آشفتگی.
۲. خروشیدن و به یکدیگر خوردن امواج دریا.

دانشنامه آزاد فارسی

تَلاطُم (turbulence)
جریان نامنظمسیال (گاز یا مایع). منجر به ایجاد گردابه ها، نوسانها، و حرکتهای غیرمنتظره در سیال می شود. با دوکی شکل ساختن اجسامی از قبیل هواپیما، تلاطم جریان در اطراف آن ها کاهش می یابد و پس کشی در آن ها کم می شود. جریان متلاطم در سیال هنگامی پدید می آید که عدد رینولدز بزرگ باشد.

فرهنگستان زبان و ادب

{turbulence} [علوم جَوّ] آشفتگی شدید در میانگین حرکت هوا یا هر شارۀ دیگر

پیشنهاد کاربران

turbulance

خروشیدن

شورش، جنب و جوش، خروشیدن و. . .

در روایات هیچگونه تلاطمی با نجاست ذاتی اهل کتاب ندارد. در اینجا معنی تلاطم یعنی چی؟


کلمات دیگر: