(تلفظ: athar) (عربی) (در قدیم) پاکیزهتر ، پاک تر ، طاهرتر .
اطهر
فرهنگ اسم ها
اسم: اطهر (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: athar) (فارسی: اَطهر) (انگلیسی: athar)
معنی: پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو، ( در قدیم ) پاکیزه تر، پاک تر، طاهرتر
معنی: پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو، ( در قدیم ) پاکیزه تر، پاک تر، طاهرتر
فرهنگ فارسی
پاکتر، پاکیزه تر
( صفت ) طاهرتر پاکتر پاکیزه تر .
پاکتر و پاکیزه تر . پاکتر
( صفت ) طاهرتر پاکتر پاکیزه تر .
پاکتر و پاکیزه تر . پاکتر
فرهنگ معین
(اَ هَ ) [ ع . ] (ص تف . ) طاهرتر، پاکتر.
لغت نامه دهخدا
اطهر. [ اَ هََ ] ( ع ن تف ) پاکتر و پاکیزه تر. ( ناظم الاطباء ). پاکتر. ( آنندراج ): «هؤلاء بناتی هن اطهر لکم ». ( قرآن 78/11 ).
هست اگر آب آسمان طاهر
ذات تو زآب آسمان اطهر.
اطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] ( ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید . تنزه از چرکها. ( از اقرب الموارد ). پاک شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || از گناه دست بازداشتن. ( از اقرب الموارد ). پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || غسل کردن زن. ( از اقرب الموارد ). غسل آوردن زن از خون و جز آن. یقال : تطهرت بالماء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || تطهر زن به آب ؛ استنجا کردن بدان. ( از اقرب الموارد ).
هست اگر آب آسمان طاهر
ذات تو زآب آسمان اطهر.
سوزنی.
اطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] ( ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید . تنزه از چرکها. ( از اقرب الموارد ). پاک شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || از گناه دست بازداشتن. ( از اقرب الموارد ). پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || غسل کردن زن. ( از اقرب الموارد ). غسل آوردن زن از خون و جز آن. یقال : تطهرت بالماء. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || تطهر زن به آب ؛ استنجا کردن بدان. ( از اقرب الموارد ).
اطهر. [ اَ هََ ] (ع ن تف ) پاکتر و پاکیزه تر. (ناظم الاطباء). پاکتر. (آنندراج ): «هؤلاء بناتی هن ّ اطهر لکم ». (قرآن 78/11).
هست اگر آب آسمان طاهر
ذات تو زآب آسمان اطهر.
هست اگر آب آسمان طاهر
ذات تو زآب آسمان اطهر.
سوزنی .
اطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] (ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه ٔ وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش نیاید . تنزه از چرکها. (از اقرب الموارد). پاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از گناه دست بازداشتن . (از اقرب الموارد). پرهیز کردن از گناه و از هر زشتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || غسل کردن زن . (از اقرب الموارد). غسل آوردن زن از خون و جز آن . یقال : تطهرت بالماء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . || تطهر زن به آب ؛ استنجا کردن بدان . (از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
پاک تر، پاکیزه تر.
پیشنهاد کاربران
به نظرم زیباترین و پر معناترین کلمه است.
صفت اَفضل هست و پاکترین ها رو،
به وسیله ی این اسم نشون میدند.
مثل پاک بودن بهترین بانوی عالم حضرت زهرای اطهر ( س ) .
امضء: 8•آذرماه•1397
Pm. 8:30
صفت اَفضل هست و پاکترین ها رو،
به وسیله ی این اسم نشون میدند.
مثل پاک بودن بهترین بانوی عالم حضرت زهرای اطهر ( س ) .
امضء: 8•آذرماه•1397
Pm. 8:30
پاکیزه و طاهر. . . . پاکیزه تر
پاکیزه بودن
پاکدامن تر
پرهیزگار تر
پرهیزگار تر
اطهر : پاک تر از همه
اطهر : اطهر ( عربی ) پاکیزه تر، پاک تر، طاهرتر
اطهر : اطهر ( عربی ) پاکیزه تر، پاک تر، طاهرتر
اطهر از اسم های خداوند است .
اطهر : athar اطهر ( عربی ) پاکیزه ترین زن، پاکدامن ترین بانو .
کلمات دیگر: