اسم: گژدهم (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: gazhdahm) (فارسی: گَژدَهم) (انگلیسی: gazhdahm)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دژدار ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دژدار ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
فردوسی .
گژدهم . [ گ َ دُ ] (اِ مرکب ) عقرب . (آنندراج ) (انجمن آرا).
گژدهم . [ گ ُ دَ ] (اِ) درختی است که آنرا به تازی شجرةالبق خوانند. در برهان گژم آورده و پشه غال را پشه دار گفته است . (آنندراج ). رشیدی گژم آورده . رجوع به گژم شود.